۱۳۸۸ شهریور ۲۳, دوشنبه

کروبی، لقمه گیر کرده در گلوی دولت کودتا

کروبی، لقمه گیر کرده در گلوی دولت کودتا
خلاصه: 
خبر تهدید هاشمی رفسنجانی مبنی بر کناره گری از تمامی پست های خود در صورت بازداشت شیخ مهدی کروبی، اگر چه پیش از این با اما و اگر در «جرس» منتشر شده بود، اما تایید این خبر توسط سایت رسمی حزب اعتماد ملی به معنای گشودن دریچه ای تازه از اتحاد درونی در برابر تصمیمات خشونت آمیز دادستانی و گردانندگان پروژه دستگیری رهبران اصلاحات است. اگر پیش از این همدلی ها و همراهی چهره شاخص نظام در برابر حوادث اخیر محافظه کارانه و غیر علنی بوده است، از این پس با انتشار رسمی این خبر، به نظر می‏رسد عزم جدی تری به منظور مقابله با گردانندگان کودتای انتخاباتی در میان چهره های شاخص معترض شکل گرفته است. در همین ارتباط، بخش کوتاهی از مصاحبه منتشر نشده با شیخ مهدی کروبی به همراه مروری بر چرایی پیچیده شدن ماجرای دستگیری نامزد انتخابات ریاست جمهوری دهم، در پی می آید. 

مسیح علی‏نژاد:
 عکس از خبرگزاری مهر 

کروبی: انقلاب دارد فرزندانش را می خورد

در روزهایی پیش از این بحران انتخاباتی عظیم و البته همزمان با روزهایی که کیهان و هواداران دولت احمدی نژاد و باقی محافظه کاران ایران به سید حسن خمینی، نوه آیت الله خمینی حمله کرده بودند، از شیخ مهدی کروبی، سید محمد خاتمی و علی اکبر هاشمی رفسنجانی، پرسش آشنای این سالها چنین طرح شد: «انقلاب فرزندانش را می خورد، ظاهرا در کشور ما انقلاب دارد نوه ها یش را هم می خورد حالا به من بگویید شما خودتان به عنوان یکی از چهره های شاخص این انقلاب، جزء خورندگان اید یا جزء خورده شدگان؟» *

شیخ مهدی کروبی یکی از پاسخ دهندگان بود که به تندی و تیزی این پرسش، لبخندی زد و گفت: «من نه از خورندگان‏ام و نه از خورده شدگان. سختی کشیده‏ام، اذیت شده ام، فضاسازی مسموم بوده علیه ما اما به هر حال یک زمانی در اوج فعالیت بودم و یک زمانی هم منزوی بودم که در تمام این مدت تلاش کردم این اتفاق در مورد فرزندان انقلاب نیافتد اما این یک واقعیت است که انقلاب فزرندانش را می خورد و این خطرناک هم هست.»

این روزها این «واقعیت خطرناک» حوالی خانه شیخ دارد اتفاق می افتد و انقلابیونی که اشتهای عظیمی برای بلعیدن فرزندان خود دارند، دندان برای بلعیدن شیخ گشوده و تیز کرده اند. اما چه شد که این بلعیدن برای آنانی که از قضا همه ابزار و امکانات حذف و خوردن را نیز در اخیتار دارند تا این اندازه دشوار شده است و هر روز خبری جدید از کشمکش های میان شیخ و نظام به عرصه رسانه ای ایران و جهان می رسد؟

مروری کوتاه بر سریال کشدار و دل آزار دستگیری کروبی نشان می دهد که چرا تا امروز همه سردمداران و دست اندرکاران یک انتخابات پر اما و اگر، تلاش می کنند تا زمینه دستگیری کروبی را فراهم سازند و ذهن جامعه را مهیای حبس یک روحانی برجسته همین نظام جمهوری اسلامی سازند اما باز هم تردید و صد دلی سردمداران، ماجرا را کشدارتر و پیچیده تر کرده است.

شیخ تنها نیست

آنان که با قلب و احساس شان تصمیم بر این بازداشت و دستگیری گرفته اند اما منطق و عقل شان، جرات اجرای چنین کاری را تا لحظه نوشتن این مکتوب از آنان گرفته است، خوب می دانند که این بار شیخ تنها نیست. شیخی که زمانی هاشمی و موسوی و خاتمی را به عنوان رقیب می دید این روزها جملگی آنان را فقط در ردای رفیق می بیند و همین همسویی به اضافه همراهی طیف جوان و سبز جامعه، اینک گردانندگان یک سریال ساده دستگیری را به گونه ای سردرگم کرده است که خودشان هم نمی دانند با سکانس آخر این نمایش مضحک چه باید بکنند.

یعنی پس از سالها در حاکیت دیگر همه با هم نیستند اما در بدنه جامعه ، احزاب و معترضان و دگر اندیشان، همه با هم هستند. برای همین کروبی روی دست شان مانده است: لقمه ای که در گلویشان گیر کرده است نه جرایت بلعیدنش را دارند و نه توان پس دادن این لقمه به جامعه. می دانند اگر ببلعند از درون می پاشند و اگر چنین نکنند، جامعه با افشاگری ها و ایستادگی های این شیخ به اعتراض ادامه می دهد. برای همین است که دور خود و دور شیخ می چرخند تا راهی بیابند برای پایان این داستان غم انگیزشان. روزنامه اش را می بندند؛ مشاوران اش را در زندان می اندازند؛ حزب تاسیس شده توسط شیخ را مورد حمله قرار می دهند؛ اسناد و مدارک مربوط به تجاوز را ناپدید می کنند؛ شاهدان کروبی را می ترسانند؛ اطرافیان شیخ را به زندان می اندازند؛ فرزندش را تهدید به شکایت و فرزند دیگرش را به دادگاه احضار می کنند؛ برای همسرش پرونده می سازند؛ روزنامه نگاران و گردانندگان سایت اش را بارها بازجویی می کنند؛ در تلویزیون علیه او برنامه می سازند؛ در نماز جمعه شیخ را به زندان تهدید می کنند... آنگاه وقتی رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام تهدید به استعفا می کند ، برای یک زمان نامعلوم، دوباره چراغ ها برای دستگیری شیخ قرمز می شود اما کماکان به اطراف و اکناف شیخ چنگ می اندازند تا شاید از پای بیافتد و کودتاگران و شکنجه گران نیز موفق شوند به جهان اعلامی کنند تجاوزی در زندان های جمهوری اسلامی در کار نبوده.

یدین ترتیب، داستان دستگیری کروبی به سریال کشداری بدل شده که کارگردان و تهیه کننده و بازیگردانان آن هم مانده اند که پایان این سریال را چگونه ببندند. شیخ مهدی کروبی آنگاه که پس از بحران انتخابات، انگشت روی پرونده های تجاوز به زندانیان این بحران گذاشت، آنگاه که سواستفاده های جنسی و شکنجه های روانی در بازداشت گاه های جمهوری اسلامی را در دستور کار قرار داده بود، به خوبی می دانست که چه می کند و فرجام کارش ممکن است چه باشد. اما آنچه نمی دانست شاید همراهی مردم و مسوولان رده بالای کشور با او بود. شیخ در تمام این سالها دیده و چشیده بود که هر آنچه بکند و تا هر اندازه در راستای احقاق حقوق شهروندی پای به میدان بگذارد باز آنگونه که باید دلی از جماعتی شیدا نمی برد.

در عبارات و ادبیات بخش هایی از اصلاح طلبان کروبی همان شیخ غیر قابل اعتمادی تعریف می شد که هر آن ممکن بود در مصاحبه با فارس و کیهان یا صدا و سیما دل خون خویش از برخی چهره های اصلاح طلب به نمایش بگذارد و آنان را متهم به تندروی کند. اما این روزها کروبی خودش مورد حمله فارس و کیهان و صدا و سیما واقع شده است. چون این روزها شیخ چنان تند و تیز می رود که گاه همان بخش های پیشروی اصلاح طلب هم می مانند که آیا او تا آخر خواهد ایستاد؟ پرسشی که شیخ در شب مناظره با میرحسین از او دو بار به آن تاکید کرد و با اصرار از موسوی خواست تا روشن کند که آیا مرد میدان خواهد ماند و تا انتهای این مبارزه نابرابر استقامت خواهد کرد.

ایستادگی و مقاومت شیخ برای دفاع از حقوق دربندان آسیب دیده ، متحدان و علاقه مندانش را نسبت به گذشته بغایت افزایش داده است. اگرچه برای او شاید چندان تفاوتی هم نداشته باشد و به تعبیری اگر کسی پشت او هم نمی ماند: او می توانست یک تنه هم سراغ راه اندازی حزب و شبکه برود تا حرف خود که باور دارد حق است را به کرسی بنشاند. اما این بار ماجرا عوض شده است. نه او می تواند یکه در میدان بایستد و بی نیاز از همراهی یاران دیروز خود باشد و نه یاران دیروز او می توانند شیخ را در فشارهای مضاعفی که در این کارزار نابرابر نصیب اش شده، تنها بگذارند.

کروبی که پیش قدم در برافراشتن پرچم دفاع از زندانیان آسب دیده بود، درکنارش سبزهای جوان را نیز به همراهی و همدلی دارد و چهره های شاخص نظام و یاران دیروز خویش را نیز. حتی بخش چشمگیری از رانده شدگان و در تبعیید ماندگان نیز این روزها دلخوری های گذشته شان را به آرامی فراموش کرده و به حامیان شیخ مهدی کروبی و میرحسین موسوی و جنبش سبز ایران بدل شده اند. یک زندانی دهه شصت به خبرنگار روزنامه توقیف شده شیخ می نویسد: همه گناهان آنان که تا دیروز صدای ضجه های خانواده های ما را نمی شنیدند، بخشیده باد به پاس رسواساختن تجاوزگران و تعرض کنندگان و برکندن ریشه های آن در زندان های ایران.

اگر تا دیروز در ماجرای انتخابات ریاست جمهوری گذشته و حکایت همان خواب معروف شب انتخابات ، دلخوری هایی میان کروبی و خاتمی و موسوی لاری و سایرین وجود داشت، این بار این همدلی و اتحاد همه جریان های حامی تغییر و اصلاح است که توانسته شیخ را تا اینجا مصون از خشونت و بی عقلی کودتاچیان سازد. ورنه دستگیری یک شیخ تنها، هزینه ای برای نظام ندارد و لقمه سختی برای بلعیدن نخواهد بود.

نهایت آن که این روزها، کروبی با همراهی بخش های چشمگری از جامعه و رهبران اصلاح طلب، به لقمه سخت تری برای بلعیده شدن از سوی کودتاچیان انقلابی تبدیل شده که در گلوی یک نظام شقه شقه شده گیر کرده است. درست است که خودش نیز این فشار را تحمل می کند، اما فشار مضاعفی بر گلوی بیمار نظام است که در هر دو صورت؛ بلعیدن یا پس زدن این لقمه ، آنچه باقی می ماند رسوایی یک گلوی متورم است و افشاگری یک شیخ مصمم .


------
* بخشی از مصاحبه منتشر نشده نویسنده این گزارش با مهدی کروبی در اردیبهشت ۱۳۸۷

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر