۱۳۹۰ شهریور ۳۱, پنجشنبه

۱۳۹۰ شهریور ۲۰, یکشنبه

اهل دانشگاهم


اهل دانشگاهم
رشته ام علافی‌ست
جیب‌هایم خالی ست
پدری دارم
حسرتش یک شب خواب!
دوستانی همه از دم ناباب
و خدایی که مرا کرده جواب.
اهل دانشگاهم
قبله‌ام استاد است
جانمازم نمره!
خوب می‌فهمم سهم آینده من بی‌کاریست
من نمی‌دانم که چرا می‌گویند
مرد تاجر خوب است و مهندس بی‌کار
وچرا در وسط سفره ما مدرک نیست!
((چشم ها را باید شست
جور دیگر باید دید))
باید از آدم دانا ترسید!
باید از قیمت دانش نالید!
وبه آنها فهماند که من اینجا فهم را فهمیدم
من به گور پدر علم و هنر خندیدم!
کار ما نیست شناسایی هردمبیلی!
کار ما نیست جواب غلطی تحمیلی!
کار ما شاید این است
که مدرک در دست
فرم بی‌گاری هر شرکت بی‌پیکر را
پر بکنیم


اهل دانشگاهم
روزگارم خوش نیست
ژتونی دارم
خرده عقلی
سر سوزن شوقی
اهل دانشگاهم پیشه ام گپ زدن است
گاه گاهی می نویسم تکلیف
می سپارم به شما
تا به یک نمره ناقابل بیست
که در آن زندانیست
دلتان زنده شود
چه خیالی چه خیالی می دانم
گپ زدن بیهوده است
خوب می دانم دانشم بیهوده است
اوستاد از من پرسید
چقدر نمره زمن می خواهی
من از او پرسیدم
دل خوش سیری چند
اهل دانشگاهم
قبله ام آموزش
جانمازم جزوه
مشق از پنجره ها می گیرم
همه ذرات وجودم متبلور شده است
درسهایم را وقتی می خوانم
که خروس می کشد خمیازه
مرغ و ماهی خواب است
خوب یادم هست
مدرسه باغ آزادی بود
درس بی کرنش می خواندیم
نمره بی خواهش می آوردیم
تا معلم پارازیت می انداخت
همه غش می کردیم
کلاس چقدر زیبا بود
و معلم چقدر حوصله داشت
درس خواندن آنروز
مثل یک بازی بود
کم کمک دور شدم از آنجا
بار خود را بستم
عاقبت رفتم در دانشگاه
به محیط خشن آموزش
و به دانشکده علم سرایت کردم
رفتم از پله کامپیوتر بالا
چیزها دیدم در دانشگاه
من گدایی دیدم در آخر ترم
در به در می گشت
یک نمره قبولی می خواست
من کسی را دیدم
از دیدن یک نمره ده
دم دانشگاه پشتک می زد
من نمی خندم اگر دوست من می افتد
من نمی خندم اگر نرخ ژتون را دوبرابر بکنند
و نمی خندم اگر موی سرم می ریزد
من در این دانشگاه
در سراشیب کسالت هستم
خوب می دانم استاد
کی کوئیز می گیرد
برگه حذف کجاست
سایت و رایانه آن مال من است
تریا، نقلیه و دانشکده از آن من است
ما بدانیم اگر سلف نباشد
همگی می میریم
و اگر حذف نباشد
همگی مشروطیم
نپرسیم که در قیمه چرا گوشت نبود
کار ما نیست شناسایی مسئول غذا
کار ما نیست شناسایی بی نظمی ها
کار ما شاید اینست که در مرکز پانچ
پی اصلاح خطاها برویم

(شاعر: مجهول)

۱۳۹۰ شهریور ۱۹, شنبه

پشتکاروتداوم وتمرین پی درپی رازموقیت درهرکاری است.

پشتکاروتداوم وتمرین پی درپی رازموقیت درهرکاری است.یکی ازدلایل بی نتیجه ماندن جنبش سبزبعدازدوسال دست کشیدن ازتداوم وتکراربود.یادتان هست درخرداد88این تکرارها باعث شدکه حکومت خودرادرسراشیبی سقوط ببیندوما ازآن فرصتهااستفاده نکردیم وبیشترسران جنبش وتااندازه ای اصلاح طلبهاوبعضا لابیهای حکومت که درجنبش نفوظ کرده بودندباعث شدندتانیروی عظیم مردمی درست بکارگرفته نشودوبعدازآن باایجادتفرقه ودروغهای آنچنانی باعث ایجادشبهه ودودلی ودل سردی دربین جنبش شدند.مابایدازگذشته درس بگیریم وآنراچراغ راه آینده مان قراردهیم.بنابراین پیشنهادمیشود:باتوجه به تحریمهای جهانی وسقوط مبارک وبن علی وانشاالله بزودی سیدعلی واسدوقذافی ازیک طرف وفشارهای داخلی مثل قیام آذربایجان ودرگیری باپژاک وگرانی وتورم وبیکاری واعتصاب پارچه فروشان وهزارن مشکل کوچک وبزرگ که برای نظام پیش آمده بیاییدیک فراخوان هرروزه وحتی مثل مردم سوریه شبانه رادردستورکارقراردهیم .اینکارچندمزیت دارد.اول آنکه نیروهای سرکوبگربایدهرروزآماده باش باشند.وجودنیروهای انتظامی درخیابان خودبزرگترین عامل اطلاع رسانی است وباعث میشودهرروزبرتعدادمردم افزوده شود.ترس مردم باردیگرریخته وحماسه عاشوراتکرارمیشود.اگرهیچکدام اتفاق نیفتدماکه چیزی ازدست نداده ایم این نیروهای حکومتی هستندکه بایدهرروزآماده باشن واین باعث نارضایتی دربین آنان خواهدشد.لطفا هرکس نظری یاپیشنهادی دارد بنویسدشاید بکارآید