۱۳۸۸ آذر ۲۱, شنبه

آتش زدن عکس خمینی در خیابانهای تهران، یا تست تورنسل جنبش سبز

آتش زدن عکس خمینی در خیابانهای تهران، یا تست تورنسل جنبش سبز


به نظر میرسد خبر و فیلمی که چند روز پیش در مورد آتش زدن عکس آیت الله خمینی در خیابانهای تهران توسط مردم معترض به سیاستهای داخلی و خارجی جمهوری اسلامی در صدا و سیمای جمهوری اسلامی پخش شد، به سرعت تبدیل به یک تست واقعی برای روشن کردن طبیعت ذهنی و نمودار ساختن خطوط قرمز جنبش سبز اصلاح طلبان در ایران شده باشد.

اصلاح طلبان سبز پوش درست از لحظات اول پخش این خبر با هیجان و سرعت هرچه بیشتر به مخالفت با آن و انکار واقعیت بودن چنین فیلمی پرداخته اند، و با استفاده از منطق سنتی ایرانی، یعنی پارانویا، این اقدام را در راستای جنگ روانی جمهوری اسلامی احمدی نژادی در برابر جنبش سبز تعبیر کرده اند (مثلا
اینجا را ببینید، یا اینجا را، یا اینجا را).

سئوالات بیشماری میتوان در باره این عکس العمل هیجان زده و شتاب زده و نیز مدل برخورد جنبشیان سبز مطرح کرد، و امیدوارم در آینده با جزئیات بیشتری به این داستان جالب بپردازم. اما امروز فقط امیدم این است که سئوالاتی برانگیزم نسبت به اینکه جنبش سبز واقعا با این جهتی که پیش گرفته است به چه سو میرود به جز تبدیل شدن بی یک نسخه به روز شده از جمهوری اسلامی، یا به عبارت دیگر، «جمهوری اسلامی ورژن 1.2» ؟

آیت الله صانعی مثلا، که تبدیل شده است به یکی از «بزرگان» محبوب جنبش سبز (همان آیت الله صانعی که به خاطر تاکید من بر
انتشار چند تا از گفته های قدیمیش دوستان سبز موفق شدند حسابم در بالاترین را برای یک هفته ببندند!)، گفته است، «انسان‌های ظالم عکس امام را آتش می‌زنند بعد می‌گویند کار دانشجویان بوده است». شیخ مهدی کروبی، از پرخروش ترین سرکردگان جنبشیان سبزپوش، در نامه ای به ضرغامی، مدیر صدا و سیما، مینویسد:
آيا نمايش اينگونه‌اي اعتراضات مردمي به نوعي تطهير منافقين سال‌هاي ۶۰ نخواهد شد؟ شماهيچگاه فراموش نكنيد اكثريت قاطع كساني كه اكنون نسبت به روند برگزاري انتخابات معترض هستند و خواستار ابطال ان مي باشند همان كساني هستند كه سالها براي استقرار نظام جمهوري اسلامي ايران مبارزه كرده و در كنار ديگر نيروهاي انقلابي در راستاي پيشبرداهداف بنيان گذار جمهوري اسلامي ايران حركت كرده اند . شما در حالي به مقايسه معترضان به روند فعلي با بني صدر و منافقين مي پردازيد كه اين افراد خوداز مخالفان بني صدر و منافقين بوده اند . امروز كساني كه نسبت به روند فعلي معترضند ، معتقد و پايبند به نظام جمهوري اسلامي هستند درحالي كه بني صدر و منافقين از محالفان نظام و به دنبال براندازي ان بودند . معترضان امروز همان كساني هستند كه پدران و يا فرزندانشان در مبارزه با منافقين و رژيم بعثي عراق به درجه شهادت و جانبازي نائل شده اند. بنابراين جاي بسي تاسف است كه رسانه ملي به چنين مقايسه اي مي پردازد و وفاداران به نظام جمهوري اسلامي را به عنوان مخالفان ان معرفي مي كند.
و البته هنوز از خود جناب میر حسین موسوی خبری نشده است، اما به هر حال خوب میتوان حدس زد چه نظری دارند، چرا که حتی وقتهائی که کروبی هم از «امام» صحبتی نمیکرد آقای موسوی در هر سخنرانی حتما چند باری صحبت از «امام» و سرسپردگی خودشان به ایشان میکردند.

آنچه واضح است اینکه خمینی هنوز در ذهن بسیاری از پیروان جنبش سبز یک رهبر محبوب و شایسته احترام محسوب میگردد، و توهین به او و یا قصد پائین آوردن او از مکان نمادینش (مثلا از طریق آتش زدن یا پاره کردن عکس وی) از تابوهای اساسی است و فرای خطوط قرمز جنبش سبز واقع میگردد.

اما آنچه شاید جالبتر باشد، جنبه های اسطوره سازی است که شدیدا و با سختی هرچه بیشتر در کارند تا واقعیت سخت را با گرد کردن برخی از گوشه هایش در چارچوب داستانی دلخواه رهبران جنبش سبز جا دهند. یکی از مکانیزم های مهم این پروسهٔ اسطوره سازی مثلا، ایجاد یک شکاف و تفاوت خیالی بوده است بین خمینی و خامنه ای، و یا بین افکار و افراد «صدر انقلاب» با افراد و افکاری که در حال حاضر مسئول جمهوری اسلامی میباشند. به این گفتمان بسیار رایج در میان اصلاح طلبان و جنبشیان سبز بیاندیشید مثلا، که چطور آن سالهای اول بسیجی های خوب، سپاه پاسداران خوب، روسای جمهور و وزرای خوب در کنار رهبر خوب خودشان جمع شده بودند، در حالی که اینروزها نه این امام به همان خوبی و مهربانی است (گرچه خامنه ای صدها بار بیشتراز خمینی لباسهای صورتی پوشیده و گل دست گرفته و لبخند زده و شعرهایش هم خیلی عشقولانه تر از خمینی هستند)، نه بسیجیها دیگر مردمی هستند (شعار معروف جنبش سبز: بسیجی واقعی، همت بود و باکری)، نه پاسدارها به فکر دفاع از ملتند (یکی از تم های اصلی صحبت های جناب سازگارا، از پایه گذاران سپاه پاسداران، و فعلا از رهبران فکری جنبش سبز)، و نه روسا و وزرا محبتی به مردم دارند...

اینکه رهبران فعلی و نیز بسیاری در بدنه اصلی جنبش سبز چنین تفاوت های عمیق و اساسی بین گفته ها، افکار و یا عملکرد خمینی و با افکار و رفتار خامنه ای میابند، یک خیالپردازی بسیار جالب است که برای کسانی مثل من که کار و تحقیق و تخصصشان در همین جنبه های روانشناسانه سیاسی و اجتماعی باشد این رفتار میتواند تا سالها موضوع درس در کلاس شود. یک نکته جالبتر در این مورد هم البته تطابقی است که این روند با روند تاریخی قدیمی تری در هویت شیعه دارد، یعنی این اسطوره هویتی آنها که حکومت اسلام که در دوره خود محمد بسیار گل و بلبل بود، پس از وفات محمد به راهی غیر از خواسته محمد رفت و آدمهای بد حکومت را به دست گرفتند، در حالی که یک گروهی مظلوم و خوب و بی پناه، تحت هدایت و ارشاد علی و حسین و دیگر امامان تنها گروهی بودند که در واقع در «خط محمد» (مقایسه شود با خط امام) ماندند...

اما به هر حال این موضوعات جالب را هم اجازه بدهید به متنی و بحثی دیگر بسپاریم و برگردیم به بحث حاضر، یعنی موضوع آتش زدن عکس خمینی، و اصرار بر انکار آن توسط جنبشیان سبز، و اجازه بدهید این روده درازیم را با مطرح‌ کردن یکی دو نکته بسیار ساده به آخر برسانم:

  1. آیت الله خمینی هنوز زنده است و با قدرت تمام هم زنده است، چرا که عکسهایش بر سر تمام مجالس، سخنرانی ها و دیدارهای رسمی کشور حاضرند، و سخنانش در تمام شئون کشور به جدیت و رسمیت مورد استناد قرار میگیرند.

  2. خامنه ای ممکن است بت بزرگی باشد، اما خمینی بت بزرگتری است. اگر جنبشیان سبز معتقدند رهائی مردم از جور جهل سی ساله گذشته متکی به شکستن بت ها میباشد، باید برای قبول این نکته ساده و واضح خودشان را حاضر کنند که تا روزی که آن بت بزرگتر شکسته نشود ایران زیر پرچم جمهوری اسلامی و ولایت فقیه خواهد بود.

  3. حیف است که پس از اینهمه خون دادن و تلاش و زجر کشیدن خودمان و امیدمان را به این هدف محدود کنیم که از جمهوری اسلامی بگذریم و برسیم به «جمهوری اسلامی ورژن 1.2» ما مرغ خانگی نیستیم، بالهایمان را باز کنیم و پرواز را به خاطر بیاوریم...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر