۱۳۸۸ مرداد ۳۰, جمعه

عمراً بتونی ذهن منو منحرف کنی‌!

عمراً بتونی ذهن منو منحرف کنی‌!

بگو مرتضوی، بگو کیهان، بگو اصلا رئیس مجلس، بگو اصلا احمدی نژاد...داداش ما با این حرفا کوتاه نمیاییم

یعنی‌ اینهمه کشته دادیم که تو بری روزنامه تو ببندی؟ از جونمون گذشتیم که بازم حکومت اسلامی و دیکتاتوری بالا سرمون باشه؟ تو فکر میکنی‌ بلانسبت ما خریم؟

ما برای آزادی مردم و آزادی خواهی‌ داریم میجنگیم...الان که همش ترس وجودتو گرفته: که نکنه فردا حمله کنن بدبخت میشیم، که نکنه پس فردا تظاهراتشون بیشتر بشه...که وای نکنه دارن سیاستهاشونو زیر زمینی‌ گسترش میدن و آگاهی‌ مردم بیشتر شده..که وای و وای و وای...
سر همین ترس هاست که میخوای صدای مارو با این بستن کیهان و عزل و نصب چند نفر ( که همشون عین همن) بخوابونی...هزار جور نقشه داری سوار میکنی‌...هی‌ به این و اون گیر میدی...نه بابا...الان خیلی‌ وقته اون ماهیتت رو شده...

می‌دونم کیان اون بالا که دائم به بهانه دستگیر کردن دوستای انقلابی‌ و حفظ حکومتی با ماهیت اسلامی هی‌ میگن همه چی‌ مسالمت آمیز باشه، یعنی‌ میگی‌ ما هی‌ مسالمت آمیز بیأییم جلو، تو هم با خشونت مارو بگیری شکنجه کنی‌؟ تو اون روزای اول یادته چطور ترسیدی وقتی‌ بهت سنگ میزدیم؟ چطوری از ترس حتّی نمیدونستی چی‌ بگی‌؟ کدوم انقلاب در برابر دیکتاتوری مسالمت آمیز بوده؟ مسالمت آمیز بودن در برابر جنایتکارهایی مثل شما، به مثابه جنایت میمونه...

پس فکر نکن که ما به همین تظاهرات و خیابون بسنده می‌کنیم...ما هم داریم به انقلابمون جون میدیم، ما هم راهکارهای سیاسی و اجتماعی داریم، و تو هم به حد مرگ ازشون می‌ترسی‌... ما، همه با هم هستیم و گرچه می‌دونم که سرزمین من سالهای سال هست که طعم دموکراسی رو به خودش ندیده، اما ما مردم آزدیخواه برای آوردن ذره‌‌ای از این آزادی دریغ نمی‌کنیم...این آزادی بیچاره که به خاطره این که تو میخوای تو رفاه باشی‌ و همه نوکرت باشن داری لهش میکنی‌....

اون روز هم میاد که از دست توی جنایتکار که تمام آزادی و حقوق اولیه مارو گرفتی‌ خلاص بشیم...اون روز میاد که مردم کشورم زیر این سیاستهای غلط و کهنه تو عذاب نکشن...اون روز میاد که مردم آزادی رو حس کنن و چشماشون به حقیقت باز بشه...اون روز میاد که تو به همون "زباله دانی‌ تاریخ" که میگی‌ میفتی....

من صدای اون اعدامی‌های اول انقلاب که چون تورو خوب میشناختن کشته شدن رو میشنوم...من صدای این همه اعدامی‌هایی‌ آزادی خواه که در طول این نظام بی‌ محابا دارشون زدی رو میشنوم...من خون این جونهایی که همین چند ماه پیش بدون هیچ گناه شکنجه و کشته شدن رو میبینم... حتّی اگه تو این راه بمیرم، خوشحال می‌میرم، چون می‌دونم در راه آزادی مردم و حقیقت مرده ام...چون می‌دونم که دیگه چیزی به پایان تو نمونده...

و هیچ چیز به اندازه دونستن آزادی و خواستن اون شیرین نیست...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر