۱۳۸۸ مهر ۲۲, چهارشنبه

ناله ملک الشعرای بهار از امت حزب الله دیروز و امروز!؟

ناله ملک الشعرای بهار از امت حزب الله دیروز و امروز!؟

13082009


‹تا خرند اين قوم ، رندان خر سواري مي كنند›



در محرّم ، اهل ري خود را دگرگون مي كنند از زمين آه و فغان را زيب گردون مي كنند


گاه عريان گشته با زنجير ميكوبند پشت گه كفن پوشيده ،‌ فرق خويش پرخون مي كنند


گه به ياد تشنه كامان زمين كربلا جويبار ديده را از گريه جيحون مي كنند


وز دروغ كهنه ي « يا لیتنا كنّا معك» شاه دين را كوك و زينب را جگرخون مي كنند

صبح برجسته تا ظهرمیریزند، اشک ظهر تا شب نوحه میخوانند و شب ک.. میکنند

خادم شمر كنوني گشته، وانگه ناله ها با دو صد لعنت زدست شمر ملعون مي كنند

بريزيد زنده ميگويند هر دم، صد مجيز پس شماتت بريزيد مرده ی دون مي كنند

پيش ايشان صد عبيدالله سر پا، وين گروه ناله از دست عبيدالله مدفون مي كنند

حق گواه است ار محمّد زنده گردد ورعلي هر دو را تسليم نوّاب همايون مي كنند

آيد از دروازه ی شمران اگر روزي حسين، شامش از دروازه ی دولاب بيرون مي كنند

حضرت عبّاس اگر آيد پی يك جرعه آب، مشك او را در دم دروازه وارون مي كنند

گر علي اصغر بيايد بر در دكّانشان دردو پول آن طفل را يك پول مغبون مي كنند

ور علي اكبر بخواهد ياري از اين كوفيان، روز پنهان گشته، شب بر وي شبيخون مي كنند

لیک اگر زین ناکسان خانم بخواهد ابن سعد خانم ار پیدا نشد دعوت ز خاتون میکنند

گر يزيد مقتدر پا بر سر ايشان نهد، خاك پايش را به آب ديده معجون مي كنند

سندی شاهک بر زهادشان پیغمبر است هی نشسته لعن بر هارون و مامون میکنند

خود اسيرانند در بند جفاي ظالمان، بر اسيران عرب اين نوحه ها چون مي كنند؟

تا خرند اين قوم، رندان خرسواري مي كنند وين خران در زير ايشان آه و زاری مي كنند

ملك الشعراي بهار

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر