۱۳۸۸ مهر ۲۴, جمعه

درد دل های واقعی و غمگین اما پر امید یک دختر قمی

درد دل های واقعی و غمگین اما پر امید یک دختر قمی

Posted in 21597265 by سیاه نویس on 2009/10/16

امروز شخصی در وبلاگم کامنت گذاشته بود و متن زیر را نوشته بود و خواسته بود تا در وبلاگم منتشر کنم. وقتی آنرا خواندم دیدم که ارزش انتشار هم دارد. شاید متن کمی طولانی بنظربرسد ولی ارزش خواندن رادارد:

“سلام به تمام هموطنان عزیز دختری هستم از قم و از یک خانواده کاملا مذهبی (روحانی).از امروز تصمیم گرفتم به صورت جدی در این جنبش سبز مردمی سهم داشته باشم و به همه مردم ایران وضعیت قم را به خوبی و واقعی تشریح کنم تا شاید آغازی باشم برای باز شدن درد دل هم شهری های عزیزم که سالها در تحجر و ستم و بی عدالتی زندگی کردند.
(البته باید عرض کنم من رای نداده ام و در عین حال به رای هم وطنانم که به هر کدام رای داده اند ، احترام می گذارم . پس لطفا بی طرفانه به این درد دل ها گوش دهید)
اول اینکه فقر و فساد و بی دینی در شهر قم بیداد می کند و حتی همه خانواده های به ظاهر مذهبی و حتی آیت الله ها نیز وقتی به خانواده های خود نگاه می کنند با خود می گویند که ما چه کردیم که اینک جوانان ما اینقدر بی اعتقاد شده اند و شاید ظاهرا و به زور شرایط چادر سر می کنند و یا ریش می گذارند اما باطنا از ما بیزار هستند و حرفهای ما تاثیری بر آنها ندارد؟ اگر این سوال را از ما جوانان بپرسند به آنها می گوییم ؟وقتی در منا طق خوب شهر مانند زنبیل آباد و سالاریه و دورشهرو صفاییه و … افراد پولدار و اکثرا روحانی زندگی می کنند و بریز و بپاش های آنچنانی دارند و خانواده آنها حتما باید از جدیدترین وسایل زندگی و رفاه کامل برخوردار باشند (آنهم اکثرا از پول وجوهات ویا پول سخنان و منبر هایی که خودشان هیچ اعتقادی به این حرفها ندارند بنابر این می توان به حلال نبودن این پولها شک کرد) .آیا دیدن این مناظر باعث بی اعتقادی در جوانان نمی شود.
؟وقتی اکثر پسران قمی مخصوصا پسران خوب و شجاع مناطق نیروگاه،آذر ،مطهری،امام …از بیکاری و فشار های اجتماعی به مواد مخدر رو آورده اندنباید بی اعتقاد شویم؟
وقتی در منطقه پولدار شهر به اسم سالاریه می شنویم یک آقای روحانی کارش توزیع مواد مخدر است و حتی از شهر های شمالی برای تهیه مواد مخدر به خانه او می آیند نباید بی اعتقاد شویم؟
وقتی از پشت بام خانه به تعداد فراوان و بیشمار دیش های ماهواره نگاه می کنیم که در سطح شهر پراکنده اند ولی همین آقایان از خطر کانال های بیگانه و بی بی سی و … دیگران را پرهیز می دهند نباید بی اعتقاد شویم؟.
. وقتی در قم می بینیم که برای باز کردن یک موسسه و یا شرکت اگر بچه یک آیت الله باشی بی هیچ سوال جوابی با تو موافقت می کنند اما دیگرمردم عزیز قم با مشکلاتی روبرو هستند نباید بی اعتقاد شویم؟
وقتی مشاهده می کنیم روحانی مسجد محلمان به جای عبادت و دعوت مردم به صبوری و خوش زبانی یکسره مشغول فحش و ناسزا و هتاکی است و بر نمازگران که فکر میکنند حتما حاجاقا راست می گوید تاثیر می گذارد نباید بی اعتقاد شویم؟
وقتی در مجالس مذهبی زنانه قم جز غیبت و دروغ و تهمت و جدیدا ناسزا گویی و صحبت های خارج از قران و ادعیه چیز دیگری نیست نباید بی اعتقاد شویم؟
وقتی در قم به زنان آن ارزشی که باید گذاشته شود نمی شود و آقایون روحانی نما به زنان تنها به جنبه ابزاری نگاه می کنند و خشونت هایی را از این افراد نسبت به زن و بچه های خود شاهدیم که واقعا شرمنده می شویم و به خود می گوییم وای به حال افراد غیر روحانی که از عطوفت و مهربانی و شدید بودن عذاب ظلم به خانواده در روایات چیزی نخوانده اند،آیا بی اعتقاد نمی شویم؟
وقتی به عنوان یک دختر حتی در خیابان باید زیر نگاههای شهوت آلود روحانی نماهایی که مردم و جوانان را به خودداری از چشم چرانی متهم می کنندباشیم نباید بی اعتقاد شویم؟
وقتی در حرم مطهر حضرت معصومه که هیچ وقت از مقام علمی و دانش این حضرت برای زنان و مردان قم و ایران چیزی نگفتند و بیسوادی و تحصیلات نامناسب مخصوصا برای خانم های عزیز قم بیدادمیکند نباید بی اعتقاد شویم ؟
به این روایت توجه کنید: حضرت معصومه (س) از جمله بانوان گرانقدر و والا مقام جهان تشيع است و مقام علمي بلندي دارد. نقل شده که روزي جمعي از شيعيان، به قصد ديدار حضرت موسي بن جعفر (ع) و پرسيدن پرسش هايي از ايشان، به مدينه منوره مشرف شدند. چون امام کاظم (ع) در مسافرت بود، پرسش هاي خود را به حضرت معصومه (س) که در آن هنگام کودکي خردسال بيش نبود، تحويل دادند. فرداي آن روز براي بار ديگر به منزل امام رفتند، ولي هنوز ايشان از سفر برنگشته بود. پس به ناچار، پرسش هاي خود را باز خواستند تا در مسافرت بعدي به خدمت امام برسند، غافل از اين که حضرت معصومه (س) جواب پرسش ها را نگاشته است. وقتي پاسخ ها را ملاحظه کردند، بسيار خوشحال شدند و پس از سپاسگزاري فراوان، شهر مدينه را ترک گفتند. از قضاي روزگار در بين راه با امام موسي بن جعفر (ع) مواجه شده، ماجراي خويش را باز گفتند. وقتي امام پاسخ پرسش ها را مطالعه کردند، سه بار فرمود: پدرش فدايش…
وقتی در کوچه پس کوچه های تنگ قم هر روز صدای جیغ زنی محجبه را می شنوی که مورد تعرض یک موتور سوار قرار می گیرد آیا نباید به حرف این آقایان که می فرمایند حجاب مصونیت است بی اعتقاد شویم؟
وقتی می بینیم که نماز و حجاب و عبادت و قران خواندن که من هم همه را رعایت می کنم نه تنها شعور و خرد و دانش انسان را بالا نمی برد بلکه باعث خود بزرگ بینی کاذب و تحقیر انسانهای به ظاهر بی نمازو بی دین و بی حجاب اما در واقع باشعور و مودب و فهمیده و درسخوان می شود نباید بی اعتقاد شویم؟
وقتی به عنوان یک دختر قمی در خیابان باید زیر نگاه های شهوت آلود روحانیونی که جوانان ما را به خودداری از چشم چرانی دعوت می کنند قرار می گیریم آیا نباید بی اعتقاد شویم؟
از این که حوصله به خرج می دهید و این دل نوشته ها را می خوانید ممنونم فقط لطفا در وبلاگ های خود پخش کنید تا مردم عزیز ایران بدانند که در شهر مذهبی و شهر آیت الله ها چه می گذرد که حتی خود آنها نیز به این امر واقفند و ولی متاسفانه در مقام انکار بر می آیند من این نظر را تا قبل از آماده سازی وبلاگ خودم تا جایی که توانستم دربعضی از وبلاگ ها ی اصلاح طلبان و اصولگرایان که هر دو محترم هستند و سایت رهبری و ریاست جمهوری نیزفرستادم.
(البته قابل ذکر است قصد جسارت به هیچ شخص و همشهری عزیزی را ندارم و همه قابل احترام هستند و در همین قم نیز مانند دیگر شهر های ایران افراد با ایمان واقعی اما بی ادعا و ناشناس زندگی می کنند ولی صد در صد مطمینم اگر فرد فرد قمی های عزیز این نوشته ها را بخوانند با من هم دردی می کنند زیرا جز واقعیت چیز دیگری نمی نویسم و روزی باید بیاید که مردم ایران عزیزمان بتوانند ظلم ها و بی عدالتی ها را فریاد بزنندو بگویند لطفا به نام دینی که می تواند مظهر مهر و سبزی و محبت باشد نه خشونت و ارعاب و تهدید و در دینی که تمام اقلیت ها با هر مذهب و مرام و آیینی می توانند کنار یکدیگر با صلح و صفا زندگی کنند اینقدر ما را در عقب افتادگی علمی و اقتصادی و … قرار ندهید. و این دین ظاهری را تبدیل به باتومی برای کوبیدن به سر بچه های عزیز وطنمان نکنید.زیرا ملت بزرگ ایران از هر رنگ و نژادی که باشد لایق بهترین هاست و بدانید روزی میرسد که خانواده ها و فرزندان این سر دمداران که شاهدان عینی رفتار واقعی حرف تا عمل پدران و مادرانشان هستند به حرف می افتند آنگاه است که به عمق فاجعه پی میبریم. پایان”.

وبلاگی که ایشان به ما معرفی کرده است: Elhamsabz2010.blogspot.com

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر