۱۳۸۹ فروردین ۲۲, یکشنبه

بازخواني سخنان آيت الله خميني (۳)

۲۲ فروردین ۱۳۸۹ سروش پاكنهاد
  • اندازه حروف
image

آگاهي بيشتر از نظرات متناقض فردي كه لباس روحانيت به تن داشته مي‌تواند به مثابه تجربه‌اي تاريخي تفسير شود. اين تجربه تاريخي الگويي است براي بازشناخت كساني كه امروز در داخل و به خصوص خارج از ايران سنگ دموكراسي را به سينه مي‌زنند و تا ديروز براي سركوب مردم تئوري تشكيل نيروي شبه نظامي را مطرح مي‌كردند.

اگر از آيت الله خميني كه مرجع تقليد شناخته مي‌شد، انتظار نمي‌رفت تغيير رفتار داشته باشد،‌ چگونه مي‌توان از شاگردان مكتبش كه مانند مسافران بدون بليت سوار كاروان آزادي خواهي شده‌اند توقع داشت پس از رسيدن به قدرت رويه استاد را پيشه نكنند؟

آيت الله خميني كه در فرانسه همه را به عدل و داد اسلامي دعوت مي‌كرد،‌ سه سال پس از ورود به ايران در هفته وحدت در سال ۱۳۶۰ گفت: «يوم الله واقعی روزی است که اميرالمومنين عليه السلام، شمشيرش را کشيد و خوارج را از اول تا بهآخر درو کرد و تمامشان را کشت! ايام الله روزهايی است که خداوند تبارک و تعالی يک زلزلهای وارد میکند! يک سيلیرا وارد میکند. يك توفانی را وارد میکند. به اين مردم شلاق میزند که، آدم بشوند. اميرالمومنين اگر بنا بود مسامحه کندشمشير نمیکشيد تا ٧٠٠ نفر را يک دفعه بکشد.»

او سپس با يک شبيه سازی تاريخی، تلاش کرد خود در جای علی نشسته و مخالفانش را در زمره خوارج قرار دهد واز اين طريق جنايت را رسما اعلام كند. او تا آن جا پيش رفت که رحمت را مخالف با خدا دانست: «در حبسهای ما همبيشتر از اين اشخاص هستند، که مفسدند. اگر ما اين ها را نکشيم، هر يکیشان که بيايد بيرون می رود آدم میکشد!


آدم نمی شوند اين ها.... !شما، علما چرا فقط سراغ احکام نماز و روزه می رويد؟ چرا هی آيات رحمت در قرآن را میخوانيد و آيات قتال را نمی خوانيد؟ رحمت مخالف با خداست!»

آيت الله خميني اضافه كرد: «ما خليفه میخواهيم که دست ببرد، حد بزند، رجم کند... همان طور که رسول الله دست میبريد، حد میزد، رجم میکرد. همان طور که يهود بنی قريظه را، چون جماعتی ناراضی بودند قتل عام کرد. اگر رسولالله فرمان داد که فلان خانه را آتش بزنيد، فلان طايفه را از بين ببريد، حکم به عدل کرده است. زندگی بشر را بايد بهقصاص تأمين کرد. زيرا حمايت توده زير اين قتل قصاصی خوابيده است. با چند سال زندان کار درست نمیشود. اينعواطف بچه گانه را کنار بگذاريد. ما معتقديم مجرم اصولاً محاکمه ندارد و بايد او را کشت. تنها بايد هويت آنان را ثابت کرد و بعد آن هارا کشت.»

تناقض‌ گويي‌هاي رهبر ديني انقلاب ۵۷ درباره ابوالحسن بني صدر نخستين رييس جمهوري ايران نيز موضوعي در خور تفكر و تعمق است. او كه در فرانسه مهمان بني صدر بوده گفته است: «جناب آقاي بني صدر را همين مردم كوچه و بازار از پاريس آوردند اينجا و رئيس جمهور كردند، براي اينكه مردي مسلمان است، مومن است، خدمتگزار است

مدتي بعد نظر آيت الله دچار تغييرات بنيادين شد به طور كه گفت :« اين آدم از اول ادعا مي كرد كه مسلمان است و براي اسلام كار مي كند و كذا. من هم از اول فهميدم دروغ مي گويد.» پيش از آن نيز رهبر انقلاب اسلامي با نمايش قدرت و ديكتاتوري خود رييس جمهوري را كه با ۷۶ درصد آرا انتخاب شده بود به حاشيه رانده گفته بود : «همه ملت بگويد بله من مخالفت مي كنم. اگر ۳۵ ميليون بگويند بله من مي‌گويم نه.» مدتي بعد در نامه‌اي كه به آيت الله منتظري نوشت مدعي شد: «والله قسم من راي به رياست جمهوري بني صدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذيرفتم

معلوم نيست امامي كه از غيب خبر داشته و از اول مي دانسته بني صدر چگونه فردي است چرا حكم او را تنقيذ كرده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر