۱۳۸۹ خرداد ۸, شنبه

شبیه سازی نمازجمعه ۱۴ خرداد به اقامت سید علی از زبان آن بسیجی دهان گشاد!

شبیه سازی نمازجمعه ۱۴ خرداد به اقامت سید علی از زبان آن بسیجی دهان گشاد!

بدست marllboro

ساعت 4 صبح وقتی آخرین رکعت نماز شبم رو تموم کردم اذان صبح با صدای عنکر الاصوات موذن سر کوچمون شروع به بیدار کردن هر کس و ناکس از خواب ناز کرد.منم که تا حالا تقریبن 500 یا 600 رکعت نمازی خونده بودم گفتم این دو رکعتم روش.بابام رو بیدار کردم و به همراه مادر و خواهرم نماز صبح رو به امامت پدرم جماعت اقامه کردیم.آخه اینطوری انگار 1000 رکعت نماز خوندیم.خلاصه من عاشق شب جمعه ها هستم چون تا صبح تنهایی نماز می خونم و آخرش هم چندتایی نماز صبح رو می خونم.بعد ظهر جمعه هم که باید بریم نماز جمعه و اونجا هم نماز می خونم.نمی دونید چه حالی می ده.آدم هیچ کاری نداشته باشه و فقط نماز بخونه!مخصوصن اگه آقا بخواد بیاد نماز جمعه و قرار باشه ساندیس هم بدن.البته وقتایی که آقا می آد من می رم ولی انقدر هزینه می کنند و برادرهای بسیجیمو از کل کشور میارن به شرط ساندیس من مستفیذ نمی شم که برم تو صحن اصلی و از جلو آقامو ببینم و براش بوس بفرستم.امروز تصمیم گرفتیم بعد از نماز صبح با بابا بریم به سمت محل اقامه نماز جمعه و جا بگیریم که هم ساندیس بیشتری بهمون برسه و هم بتونیم از نزدیک آقا رو تشخیص بدیم.بابام به دلیل اینکه خوابش میومد به من گفتم تو برو و این چفیه من رو ببر و برام جا بگیر.منم تا ظهر خودمو می رسونم.منم که رو حرف بابا حرف نمیزنم.راه افتادم به سمت دانشگاه.چشمتون روز بد نبینه یه ساعتی منتظر شدم تا یه ماشن گیرم اومد تا رسیدم جلو در دانشگاه.خیابونا خیلی خلوت بود.کلی تعجب کرده بودم.وقتی در زدم یه آقایی که لباس نگهبانا رو پوشیده بود اومد جلو در و تا می خوردم فحش و لیچار بارم کرد که مرتیکه فلان فلان شده مگه نمی بینی خوابیدم واسه چی اینطوری در می زنی.منم گفتم والا اومدم نماز جمعه!نگهبانه با یه لحنه عصبانی که نزدیک بود جوش بیاره یه نگاه عاقل اندر سفیح کرد به من گفت مردک نماز ساعت 1 ظهره نه ساعت 6 صبح!رفتم یه گوشه از خیابون و واسه خودم نشستم و مشغول خوندن دعای عرفه و ندبه و کمیل و زیارت عاشورا و چند تا دعای دیگه که حفظ بودم شدم تا ساعت نزدیکای 11 شد که دیدم اتوبوسهای داداشی های بسیجی داره روانه می شه به سمت در دانشگاه .جلو هرکدوم نوشته شده بود هیئت راهیان نور اصفهان-مشهد-کرمان-سیستان و بلوچستان-یزد-قم و تقریبن از هر استانی اومده بودن.یه لحظه پوست های ساندیسی رو که کف اتوبوسها ریخته شده بود که دیدم برق از چشمام گذشت.انگار دنیا رو بهم داده بودن.سریع رفتم به سمت اتوبوسه و نزدیکه 10تا 15 تا ساندیس دودر کردم.آخه تو رساله خونده بودم دودر کردن ساندیس مثل چیدن میوه از درختهای خیابونی و جایز است.خلاصه مثل بزغاله وقتی در دانشگاه باز شد همه هجوم بردن به سمت داخل و منم یکی از اونا!رفتم تو صحن اصلی و نشستم وست مستا!چفیه باباهه هم گذاشتم کنارمو هر دور که ساندیس پخش می کردن یه دونه هم واسه اون کنار میذاشتم.خلاصه خطبه ها شروع شد.طبق معمول اون تفنگه که فکر کنم اسمش بازوکا باشه رو آقا مون گرفت دستش و شروع به بلغور کردن اِ ببخشید خطبه خوندن کرد.(و حالا خطبه های آقا)-الهم عجل لما فرجک(خدایا فرجت را زودتر گردان)-آمریکا ،می داند ،تمام مسلمین و مسلمات با هم متحدن و از هیچ ابرقدرتی هراس ندارند و اسرائیل باید نابود شود.(تکبیر)وقتی صدای تکبیر رو شنیدم مثل اسب آبی دهنم رو باز کردم و فحش خوار و مادر رو کشیدم به آمریکا و انگیلیس و شوروی و صدام و …-آقا طبق معمول یه سری ..شعر هاشو تلاوت کرد و بعد شروع کرد صحبت کردن در مورد روسیه.”خب آقای روسیه من از مدتها قبل اعلام کرده بودم که سیاست ما سیاست رابطه ناپذیر با روسیه است.ما هیچ وقت با روسیه تا کنون برادر نبودیم و از این به بعد هم نخواهیم بود.دولت آقای احمدی نژاد با ثبات ترین دولت طی یک قرن اخیر در ایران هست که حتی من از دولت آقای رفسنجانی هم بیشتر قبولش دارم و نظر من به نظر آقای احمدی نژاد نزدیک تر است.اگر می گوید روسیه بد است، خب لابد بد است.اگر می گوید روسیه دوست ماست خب لابد دوست ماست.سیاست خارجه آقای احمدی نژاد ،بسیار خوب است و من آن را دوست دارم.”(تکبیر)اینبار که فرمان تکبیر صادر شد صداها ضعیف تر شده بود چون تا الان باید ساندیس دور سومون می رسید ولی نرسیده بود.منم چون سهمیه بابا کنارم بود و از اونا می خوردم و خطبه ها رو گوش می دادم هنوز پر توان مشغول فحش دادن به این و اون بودم با صدای بلند.با فرمان آقا فحش ها قطع شد.”و اما مسئله سالگرد انتخابات ، در 22 خرداد،من باز تاکید می کنم انتخابات ما یکی از پرشکوه ترین انتخابات جهان بود،توش 40 میلیون نفر شرکت کردند و ما رای همه رو شمردیم.حالا برخی ها می خوان سوء استفاده کنن از این شمردن و یک سری بهتون به ایران بزنند این جایز نیست.من آقای احمدی نژاد رو دوست دارم پس لابد همه ایشان رو دوست دارند و بهش رای داده اند.تقلب 1 میلیون 2 میلیون 3 میلیون … 25 میلیون 26 میلیون نه ببخشید دیگه 20 میلیون که نمی شه تقلب کرد.حالا یه عده ای می ریزن تو خیابون و می گن رای من کو آخه این که نمی شه که.من با جدیت اعلام میکنم هرکی بیاد بیرون مثل سگ می زنیمش و شایدم با گلوله قمه کشتیمش.(تکبیر)انتهای خطبه “عزیزانم عقل معیوبی دارم” (حضار زدن زیر خنده).آقا هم که دید سوتی داده زد زیر خنده و گفت “فکر کردن اینجا هم گرجستانه”(دوباره حضار زدن زیر خنده)منم خندیدم و لی راستشو بخواین نفهمیدم چرا باید می خندیدم.آقا ادامه داد “عزیزانم کلن معیوبم”(حضار زدن زیر گریه)”خرده بدنی و خرده ریشی برایم باقی مانده است،این خرده جسم هم تقدیم می کنم به صحن امام راحل،باشد که بپذیرد.شنیده ام که بعضی ها میان تو خیابون و می گویند مرگ بر خامنه ای-من اینجا اعلام می کنم از کوچکترین اهانتی نخواهم گذشت و من جانم را به این آسانی نمی دهم.”(تکبیر)آخرین تکبیرها هم خیلی کم سو به دلیل کمبود پذیرایی گفته شد و نماز رو خوندم و در آخر هم چندتا عکس یادگاری انداختم که ضمیمه کردمشون.ولی نکته جالبش این بود که بابام نیومد نماز.و نکته جالب تر این بود که اینایی که اومده بودن هم یه جوری بودن.هیچ کس به آقا توجهی نمی کرد.همه مشغول ساندیس خوردنشون بودن.بعد ها فهمیدم که تو نماز جمعه نباید خطبه خون رو به گردومون هم حساب بیاریم و به ساندیسمون برسیم.بابام هم واسه این نیومده بود که چند سال پیش عمل کرده بود و دیگه گردو نداشت!خلاصه اون روز تموم شد و ما آخرش نفهمیدیم واسه 22 خرداد ساندسی چیزی در کار هست که بریم سهمیه باتوممون رو دریافت کنیم یا نه.ولی به هر حال من که مثل سگ می ترسم برم بیرون اون روز.به ساندیسش نمی ارزه.مثل اینکه قراره اون روز سبزا بترکونن.
اینم عکسی که اونروز انداختم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر