حرفهای زیادی هست در مورد موضع اصلاح طلبان. اینکه همچنان اصل نظام را زیر سوال نمیبرند و خواهان براندازی رژیم نیستند.
امروز مهمترین کار هدفمند کردن جنبش هست و زدن حرفهای کلی مشکل ما را حل نمیکند.
اینکه چه میخواهیم و چه نمیخواهیم و اینکه چگونه میخواهیم به هدف برسیم.
بپذیریم که در این میان هنوز تعداد زیادی به دنبال اصلاح رژیم بدون تغییر آن هستند و کسان زیادی نیز فساد موجود را در حدی میدانند که اصلاحات در چارچوب نظام فعلی را غیر ممکن و تلاش برای تحقق خواستههای مردم را دوری باطل برای مشروعیت بخشیدن به رهبران حکومت تهران تلقی میکنند.
از این جهت بین این دو جریان شکاف عمیقی وجود دارد که شاید پر کردن آن به این سادگی امکان پذیر نباشد.
با وجود این جدیت و پافشاری در مواضع اصلاح طلبان پدیدهای است جدید که در سالهای گذشته شاید کمتر به چشم میخورد و اصولا با "استراتژی عقب نشینی" اصلاح طلبان در تضاد بود و صرفا به عنوان یک تاکتیک از آن استفاده میشد.
هنوز برای پیش بینی آینده جنبش سبز خیلی زود است اما تنها راه برای همگرایی بین دو جریان بالا تکیه بر اشتراکات و حفظ همبستگی موجود است.
موسوی به خاطر نگاه به درون نظام نمیتواند نماینده همه آزادی خواهان ایران باشد چون بسیارند کسانی که خواهان تغییر رژیم تهران بوده و به دنبال برقراری یک حکومت سکولار غیر مذهبی هستند.
اما نباید نقش برجسته او در منسجم کردن اعتراضات اخیر که بیشک سنگینترین ضربه را بر نظام جمهوری اسلامی در ۳۰ ساله گذشته زد دست کم گرفت. ضربهای که باعث شده تهدیدهای ملایان در این روزها بیشتر از همه شبیه هذیانهای یک بیمار در حال موت باشد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر