علی خامنهای، بازیگر هزارنقش
ايران / سياسی
علی خامنهای، بازیگر هزارنقش
۱۳۹۰/۰۸/۲۰
در طول ۲۲ سال گذشته علی خامنهای در صدها نقش ظاهر شده است، از جمله ولی امر مسلمین جهان، نویسندهٔ کتاب، موسیقیشناس، پژوهشگر انقلابهای رنگی و مخملی، رئیس واقعی دستگاه قضایی، فرهنگشناس، ایرانشناس، مسئول امر به معروف و نهی از منکر در کشور، رهبر جمهوری اسلامی، رئیس بنیاد جانبازان، شریک پنهان رئیس دولت در ادارهٔ کابینه، رئیس شورای نگهبان، رئیس پنهان مجلس، ایدئولوگ، رئیس حزب پادگانی، رئیس انجمن شاعران حکومتی، قاضی دادگاههای سیاسی و مطبوعاتی، دشمنشناس و متخصص توطئه، فرمانده نیروهای نظامی و انتظامی، دادستان کل کشور در پروندههای سیاسی، دادستان و قاضی دادگاه ویژهٔ روحانیت، مرجع تقلید، مدرس درس خارج حوزه، مدرس اخلاق، مدیر حوزههای علمیه، مسئول لابی صنف آهنفروشان، شاعر، مبارز ضد امپریالیست، ناشر آثار ادبی مربوط به جنگ، منتقد ادبی، تهیهکنندهٔ سینما، زاهد، پدر دلسوز ملت، ایرانگرد، پیشنماز، بسیجی، استراتژیست جنگ روانی، مدیر رادیو و تلویزیون، مدیر بزرگترین زندان روزنامهنگاران، صاحب رکورد اعدام در جهان، متخصص در حوزهٔ قانون اساسی، فرماندهٔ انصار حزبالله، رئیس بنیاد خیریهٔ کمک به حزبالله و حماس، کوهنورد، خطیب، واعظ، معلم اخلاق، عارف سالک، متخصص سینمای هالیوود، تحلیلگر سیاسی، آیندهنگر، ورزشکار، حضرت مسیح، بدنساز، و...
برخی از این نقشها را قانون اساسی برای وی تعریف کرده و وی آنها را بسط داده است، برخی را خود وی برای خود تعریف کرده و در قالب آن عمل میکند و برخی دیگر را نیز اعضای دفتر و وفاداران درگاه برایش جمع و جور کردهاند.
هر فرد عادی جامعه میتواند سه تا هفت نقش از نقشهای فوق را در کنار هم بازی کند، اما دیکتاتورهای همهچیزدان و همهتوان که بر نظامهای مطلقه حکم میرانند همهٔ نقشهای فوق و بسیار بیشتر از آن را طلب میکنند و بر عهده میگیرند تا جامعه و سیاست و فرهنگ در آنها خلاصه شود.
علی خامنهای حقیقتا دوست ندارد کسی غیر از خودش در جامعه دیده شود یا کسی غیر از وی مورد تقدیر قرار گیرد. کسانی هم که دیده میشوند مرتبا باید به وی اظهار ارادت کنند. در عین حال، مسئول مشکلات کسان دیگری هستند. البته اگر کسی همهٔ نقشهای فوق را در آن واحد در ایران بازی میکند باید اعتبار آن را به دستگاه تبلیغاتی و نظام سانسور و تنبیه حکومت و نظام سیاسی مبتنی بر ولایت فقیه داد. آخرین نقشهایی که علی خامنهای بازی کرده بدین قرارند:
فرماندهٔ ماشین سرکوب
در فرایند سرکوب سال ۱۳۸۸ علی خامنهای راسا به رانندگی ماشین سرکوب مشغول بود. همو بود که دستور بسیج نیروهای شبهنظامی و نظامی و انتظامی به خیابانها را میداد و همو بود که دستور بازداشت و ضرب و شتم هزاران تن از مخالفان را بدون تفکیک حقوقی و قضایی معترض (مخالفت با بیان و حضور در خیابان) و اغتشاشگر (کسی که سنگ پرتاب میکند) داد.
شکل دادگاههای نمایشی، انفرادیها و روش اعترافگیریها همه به دستور و زیر نظر خود وی تعیین شده بود. به دستور خود وی با بازداشتشدگان به روشی که همه میدانند رفتار شد. بنا به قول وفاداران به وی، همو بود که با سرکوب نظام را حفظ کرد. این یکی از نقشهای موفق و در عین حال انزجارآوری بود که وی بازی کرده است.
رئیس جمهور
در ماجرای عزل حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات، توسط احمدینژاد، خامنهای نتوانست به نقشی که احمدینژاد برایش تعریف کرده بود (پدر و پسر) قانع بماند و در تعیین اعضای کابینه همانند دورهٔ رفسنجانی و خاتمی دخالت کرد. این رفتار باعث شد که بازیگر نقش رئیس جمهور از صحنه قهر و یازده روز نمایش را معلق کند. در نهایت دیگر کسانی که خامنهای قبلا نقش خود آنها را نیز دزدیده بود به سراغ وی رفتند و او را قانع کردند که واقعیت علی خامنهای، مرد هزارنقش، را بپذیرد و به صحنه بازگردد. البته زمانی که همین نقش را به طور رسمی (در دوران خمینی) به وی داده بودند او نتوانست آن را به خوبی بازی کند. کارگردان در آن دوره نقشهای رئیس جمهور را به نخست وزیر واگذار کرده بود و به همین دلیل مدعی نقش ریاست جمهوری که از ادای آن باز مانده به دنبال آن است که نقش حذف شدهٔ نخست وزیر را احیا کند تا خود هم رهبر باشد و هم رئیس جمهور.
رهبر جنبشهای جهان عرب
در حالی که خامنهای از کشتار ۳۵۰۰ سوری توسط دولت بشار اسد (حدود ۲۰۰ نفر از اینها زن و کودک بودهاند) حمایت کرده، خود را به عنوان رهبر جریان بیداری اسلامی معرفی میکند. جنبشهای جهان عرب از نگاه او دنبالهٔ انقلاب ۳۳ سال پیش ایران هستند که خمینی و همراهانش بر موجهای آن سوار شده و حکومت دینی تشکیل دادند. امروز نیز خامنهای میخواهد با سوار شدن بر موج تحولات جهان عرب این حرکتها را به نفع خود مصادره کند تا حوزهٔ سلطهٔ جمهوری اسلامی را بسط دهد.
فعال سیاسی ضد وال استریت
خامنهای در بسیاری از رفتارها و سخنانش فراموش میکند که رهبر یک کشور است با در اختیار داشتن صدها میلیارد دلار در سال. به واسطهٔ همین فراموشی است که در نقش یک فعال سیاسی طرفدار فقرا از جنبش اشغال وال استریت حمایت میکند. او با خاماندیشی یک فعال سیاسی بیست و چند ساله منتظر است آمدن صدها نفر به خیابانهای شهرهای بزرگ ایالات متحده به فروپاشی نظام سرمایهداری و قدرت ایالات متحده بینجامد. خامنهای حتی در دوران قبل از انقلاب نیز به عنوان یک روحانی نمیتوانست در نقش فقیر بازی کند (فقرا در ایران پیپ نمیکشند).
خامنهای در حالی از فعالان سیاسی جنبش اشغال وال استریت حمایت میکند که ارگان رسمی وی (روزنامه کیهان) برای کشته شدن برخی از این فعالان (که قبلا در عراق و افغانستان خدمت کردهاند) جشن میگرفته است یا سه تن از آنها (جاش فتال، شین باوئر و سارا شورد که در اوکلند به این جنبش پیوستند) را بیش از دو سال در زندان نگاه داشت.
متخصص برگزاری جشنهای مذهبی
خامنهای در حوزهٔ رسانهها و فرهنگ عمومی خود را صاحب نظر میداند و نظراتش را اِعمال میکند. او در این حد گاه تا آنجا پیش میرود که همانند برنامهریزان جشنها و مراسم عمومی در جزئیاتی که نه به فقه مربوط میشود و نه به رهبری کشور دخالت میکند: «در همین جشنها که آقایون چند سالی است یاد گرفتهاند دست میزنند. البته شعرشان با شعر عزاداری فرقی نمیکند... مداحین همان آهنگ شب عاشورا را در روز عید غدیر میخوانند منتها آنجا سینه میزنند و اینجا دست میزنند... اگر انسان کفزدنهای مراسم اعیاد را از رادیو بشنود، با توجه به سبکهای مرثیهای آن، تصور میکند مراسم عزاداری است. بنابراین شایسته است شعرهای مراسم اعیاد در قالب آهنگهای شاد و مفرح ارائه شود.» (الف به نقل از سیاستنامه، ۱۷ آبان ۱۳۹۰)
حدیثشناس
او در مورد تکنیکهای مداحی نیز بر اساس احادیث مزبور اظهار نظر کرده است: «این که اصرار میکنند که بلند گریه کنید لزومی نداره، آرام گریه کنند. وقتی میخواهند سینه بزنند اصرار بر این که صدای شما صدای این جمعیت نیست... اشک گرفتن از مردم هدف که نیست.» البته در این مورد حدیثشناسانی هستند که نظر وی را نادرست میدانند و عکسالعمل نشان میدهند: «این بیسوادهایی که غلط میکنند میگویند آهسته گریه کنید... فقیه کیه. فقها ورافتادهاند. فقیه نائینیه، فقیه بروجردیه، فقیه حائریه... آهسته گریه کن؟! این غلطها چیه.» (وحید خراسانی از مدرسان حوزه، ویدیوی هر دو سخن در یوتیوب گذاشته شده است)
جولین آسانژ، بدون ویکیلیکس
آخرین نقشی که رهبر جمهوری اسلامی بازی کرد نقش یک استرالیایی بود که با وبسایت خود تلاش داشت نظام اطلاعرسانی در غرب را دگرگون سازد. وی بر این اعتقاد بود که دولتها نباید هیچ سند پنهانی داشته باشند و همه چیز باید شفاف باشد (غیر از سازوکار درونی ویکیلیکس). او صدها هزار سند پنتاگون و وزارت خارجهٔ امریکا را در اختیار رسانهها قرار داد. اما خامنهای نه برای دگرگون کردن نظام اطلاعرسانی، بلکه برای آبروریزی ایالات متحده مدعی تنها صد سند است که هنوز آنها را منتشر نکرده است. خامنهای بدون انتشار اسناد به ایفای نقش افشاگر میپردازد، کسی که یکی از سرآمدان قتل نشریات در کشور است.
برخی از این نقشها را قانون اساسی برای وی تعریف کرده و وی آنها را بسط داده است، برخی را خود وی برای خود تعریف کرده و در قالب آن عمل میکند و برخی دیگر را نیز اعضای دفتر و وفاداران درگاه برایش جمع و جور کردهاند.
هر فرد عادی جامعه میتواند سه تا هفت نقش از نقشهای فوق را در کنار هم بازی کند، اما دیکتاتورهای همهچیزدان و همهتوان که بر نظامهای مطلقه حکم میرانند همهٔ نقشهای فوق و بسیار بیشتر از آن را طلب میکنند و بر عهده میگیرند تا جامعه و سیاست و فرهنگ در آنها خلاصه شود.
علی خامنهای حقیقتا دوست ندارد کسی غیر از خودش در جامعه دیده شود یا کسی غیر از وی مورد تقدیر قرار گیرد. کسانی هم که دیده میشوند مرتبا باید به وی اظهار ارادت کنند. در عین حال، مسئول مشکلات کسان دیگری هستند. البته اگر کسی همهٔ نقشهای فوق را در آن واحد در ایران بازی میکند باید اعتبار آن را به دستگاه تبلیغاتی و نظام سانسور و تنبیه حکومت و نظام سیاسی مبتنی بر ولایت فقیه داد. آخرین نقشهایی که علی خامنهای بازی کرده بدین قرارند:
فرماندهٔ ماشین سرکوب
در فرایند سرکوب سال ۱۳۸۸ علی خامنهای راسا به رانندگی ماشین سرکوب مشغول بود. همو بود که دستور بسیج نیروهای شبهنظامی و نظامی و انتظامی به خیابانها را میداد و همو بود که دستور بازداشت و ضرب و شتم هزاران تن از مخالفان را بدون تفکیک حقوقی و قضایی معترض (مخالفت با بیان و حضور در خیابان) و اغتشاشگر (کسی که سنگ پرتاب میکند) داد.
شکل دادگاههای نمایشی، انفرادیها و روش اعترافگیریها همه به دستور و زیر نظر خود وی تعیین شده بود. به دستور خود وی با بازداشتشدگان به روشی که همه میدانند رفتار شد. بنا به قول وفاداران به وی، همو بود که با سرکوب نظام را حفظ کرد. این یکی از نقشهای موفق و در عین حال انزجارآوری بود که وی بازی کرده است.
رئیس جمهور
در ماجرای عزل حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات، توسط احمدینژاد، خامنهای نتوانست به نقشی که احمدینژاد برایش تعریف کرده بود (پدر و پسر) قانع بماند و در تعیین اعضای کابینه همانند دورهٔ رفسنجانی و خاتمی دخالت کرد. این رفتار باعث شد که بازیگر نقش رئیس جمهور از صحنه قهر و یازده روز نمایش را معلق کند. در نهایت دیگر کسانی که خامنهای قبلا نقش خود آنها را نیز دزدیده بود به سراغ وی رفتند و او را قانع کردند که واقعیت علی خامنهای، مرد هزارنقش، را بپذیرد و به صحنه بازگردد. البته زمانی که همین نقش را به طور رسمی (در دوران خمینی) به وی داده بودند او نتوانست آن را به خوبی بازی کند. کارگردان در آن دوره نقشهای رئیس جمهور را به نخست وزیر واگذار کرده بود و به همین دلیل مدعی نقش ریاست جمهوری که از ادای آن باز مانده به دنبال آن است که نقش حذف شدهٔ نخست وزیر را احیا کند تا خود هم رهبر باشد و هم رئیس جمهور.
رهبر جنبشهای جهان عرب
در حالی که خامنهای از کشتار ۳۵۰۰ سوری توسط دولت بشار اسد (حدود ۲۰۰ نفر از اینها زن و کودک بودهاند) حمایت کرده، خود را به عنوان رهبر جریان بیداری اسلامی معرفی میکند. جنبشهای جهان عرب از نگاه او دنبالهٔ انقلاب ۳۳ سال پیش ایران هستند که خمینی و همراهانش بر موجهای آن سوار شده و حکومت دینی تشکیل دادند. امروز نیز خامنهای میخواهد با سوار شدن بر موج تحولات جهان عرب این حرکتها را به نفع خود مصادره کند تا حوزهٔ سلطهٔ جمهوری اسلامی را بسط دهد.
فعال سیاسی ضد وال استریت
خامنهای در بسیاری از رفتارها و سخنانش فراموش میکند که رهبر یک کشور است با در اختیار داشتن صدها میلیارد دلار در سال. به واسطهٔ همین فراموشی است که در نقش یک فعال سیاسی طرفدار فقرا از جنبش اشغال وال استریت حمایت میکند. او با خاماندیشی یک فعال سیاسی بیست و چند ساله منتظر است آمدن صدها نفر به خیابانهای شهرهای بزرگ ایالات متحده به فروپاشی نظام سرمایهداری و قدرت ایالات متحده بینجامد. خامنهای حتی در دوران قبل از انقلاب نیز به عنوان یک روحانی نمیتوانست در نقش فقیر بازی کند (فقرا در ایران پیپ نمیکشند).
خامنهای در حالی از فعالان سیاسی جنبش اشغال وال استریت حمایت میکند که ارگان رسمی وی (روزنامه کیهان) برای کشته شدن برخی از این فعالان (که قبلا در عراق و افغانستان خدمت کردهاند) جشن میگرفته است یا سه تن از آنها (جاش فتال، شین باوئر و سارا شورد که در اوکلند به این جنبش پیوستند) را بیش از دو سال در زندان نگاه داشت.
متخصص برگزاری جشنهای مذهبی
خامنهای در حوزهٔ رسانهها و فرهنگ عمومی خود را صاحب نظر میداند و نظراتش را اِعمال میکند. او در این حد گاه تا آنجا پیش میرود که همانند برنامهریزان جشنها و مراسم عمومی در جزئیاتی که نه به فقه مربوط میشود و نه به رهبری کشور دخالت میکند: «در همین جشنها که آقایون چند سالی است یاد گرفتهاند دست میزنند. البته شعرشان با شعر عزاداری فرقی نمیکند... مداحین همان آهنگ شب عاشورا را در روز عید غدیر میخوانند منتها آنجا سینه میزنند و اینجا دست میزنند... اگر انسان کفزدنهای مراسم اعیاد را از رادیو بشنود، با توجه به سبکهای مرثیهای آن، تصور میکند مراسم عزاداری است. بنابراین شایسته است شعرهای مراسم اعیاد در قالب آهنگهای شاد و مفرح ارائه شود.» (الف به نقل از سیاستنامه، ۱۷ آبان ۱۳۹۰)
حدیثشناس
او در مورد تکنیکهای مداحی نیز بر اساس احادیث مزبور اظهار نظر کرده است: «این که اصرار میکنند که بلند گریه کنید لزومی نداره، آرام گریه کنند. وقتی میخواهند سینه بزنند اصرار بر این که صدای شما صدای این جمعیت نیست... اشک گرفتن از مردم هدف که نیست.» البته در این مورد حدیثشناسانی هستند که نظر وی را نادرست میدانند و عکسالعمل نشان میدهند: «این بیسوادهایی که غلط میکنند میگویند آهسته گریه کنید... فقیه کیه. فقها ورافتادهاند. فقیه نائینیه، فقیه بروجردیه، فقیه حائریه... آهسته گریه کن؟! این غلطها چیه.» (وحید خراسانی از مدرسان حوزه، ویدیوی هر دو سخن در یوتیوب گذاشته شده است)
جولین آسانژ، بدون ویکیلیکس
آخرین نقشی که رهبر جمهوری اسلامی بازی کرد نقش یک استرالیایی بود که با وبسایت خود تلاش داشت نظام اطلاعرسانی در غرب را دگرگون سازد. وی بر این اعتقاد بود که دولتها نباید هیچ سند پنهانی داشته باشند و همه چیز باید شفاف باشد (غیر از سازوکار درونی ویکیلیکس). او صدها هزار سند پنتاگون و وزارت خارجهٔ امریکا را در اختیار رسانهها قرار داد. اما خامنهای نه برای دگرگون کردن نظام اطلاعرسانی، بلکه برای آبروریزی ایالات متحده مدعی تنها صد سند است که هنوز آنها را منتشر نکرده است. خامنهای بدون انتشار اسناد به ایفای نقش افشاگر میپردازد، کسی که یکی از سرآمدان قتل نشریات در کشور است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر