|
|
|
|
ساعت 4 صبح وقتی آخرین رکعت نماز شبم رو تموم کردم اذان صبح با صدای عنکر الاصوات موذن سر کوچمون شروع به بیدار کردن هر کس و ناکس از خواب ناز کرد.منم که تا حالا تقریبن 500 یا 600 رکعت نمازی خونده بودم گفتم این دو رکعتم روش.بابام رو بیدار کردم و به همراه مادر و خواهرم نماز صبح رو به امامت پدرم جماعت اقامه کردیم.آخه اینطوری انگار 1000 رکعت نماز خوندیم.خلاصه من عاشق شب جمعه ها هستم چون تا صبح تنهایی نماز می خونم و آخرش هم چندتایی نماز صبح رو می خونم.بعد ظهر جمعه هم که باید بریم نماز جمعه و اونجا هم نماز می خونم.نمی دونید چه حالی می ده.آدم هیچ کاری نداشته باشه و فقط نماز بخونه!مخصوصن اگه آقا بخواد بیاد نماز جمعه و قرار باشه ساندیس هم بدن.البته وقتایی که آقا می آد من می رم ولی انقدر هزینه می کنند و برادرهای بسیجیمو از کل کشور میارن به شرط ساندیس من مستفیذ نمی شم که برم تو صحن اصلی و از جلو آقامو ببینم و براش بوس بفرستم.امروز تصمیم گرفتیم بعد از نماز صبح با بابا بریم به سمت محل اقامه نماز جمعه و جا بگیریم که هم ساندیس بیشتری بهمون برسه و هم بتونیم از نزدیک آقا رو تشخیص بدیم.بابام به دلیل اینکه خوابش میومد به من گفتم تو برو و این چفیه من رو ببر و برام جا بگیر.منم تا ظهر خودمو می رسونم.منم که رو حرف بابا حرف نمیزنم.راه افتادم به سمت دانشگاه.چشمتون روز بد نبینه یه ساعتی منتظر شدم تا یه ماشن گیرم اومد تا رسیدم جلو در دانشگاه.خیابونا خیلی خلوت بود.کلی تعجب کرده بودم.وقتی در زدم یه آقایی که لباس نگهبانا رو پوشیده بود اومد جلو در و تا می خوردم فحش و لیچار بارم کرد که مرتیکه فلان فلان شده مگه نمی بینی خوابیدم واسه چی اینطوری در می زنی.منم گفتم والا اومدم نماز جمعه!نگهبانه با یه لحنه عصبانی که نزدیک بود جوش بیاره یه نگاه عاقل اندر سفیح کرد به من گفت مردک نماز ساعت 1 ظهره نه ساعت 6 صبح!رفتم یه گوشه از خیابون و واسه خودم نشستم و مشغول خوندن دعای عرفه و ندبه و کمیل و زیارت عاشورا و چند تا دعای دیگه که حفظ بودم شدم تا ساعت نزدیکای 11 شد که دیدم اتوبوسهای داداشی های بسیجی داره روانه می شه به سمت در دانشگاه .جلو هرکدوم نوشته شده بود هیئت راهیان نور اصفهان-مشهد-کرمان-سیستان و بلوچستان-یزد-قم و تقریبن از هر استانی اومده بودن.یه لحظه پوست های ساندیسی رو که کف اتوبوسها ریخته شده بود که دیدم برق از چشمام گذشت.انگار دنیا رو بهم داده بودن.سریع رفتم به سمت اتوبوسه و نزدیکه 10تا 15 تا ساندیس دودر کردم.آخه تو رساله خونده بودم دودر کردن ساندیس مثل چیدن میوه از درختهای خیابونی و جایز است.خلاصه مثل بزغاله وقتی در دانشگاه باز شد همه هجوم بردن به سمت داخل و منم یکی از اونا!رفتم تو صحن اصلی و نشستم وست مستا!چفیه باباهه هم گذاشتم کنارمو هر دور که ساندیس پخش می کردن یه دونه هم واسه اون کنار میذاشتم.خلاصه خطبه ها شروع شد.طبق معمول اون تفنگه که فکر کنم اسمش بازوکا باشه رو آقا مون گرفت دستش و شروع به بلغور کردن اِ ببخشید خطبه خوندن کرد.(و حالا خطبه های آقا)-الهم عجل لما فرجک(خدایا فرجت را زودتر گردان)-آمریکا ،می داند ،تمام مسلمین و مسلمات با هم متحدن و از هیچ ابرقدرتی هراس ندارند و اسرائیل باید نابود شود.(تکبیر)وقتی صدای تکبیر رو شنیدم مثل اسب آبی دهنم رو باز کردم و فحش خوار و مادر رو کشیدم به آمریکا و انگیلیس و شوروی و صدام و …-آقا طبق معمول یه سری ..شعر هاشو تلاوت کرد و بعد شروع کرد صحبت کردن در مورد روسیه.”خب آقای روسیه من از مدتها قبل اعلام کرده بودم که سیاست ما سیاست رابطه ناپذیر با روسیه است.ما هیچ وقت با روسیه تا کنون برادر نبودیم و از این به بعد هم نخواهیم بود.دولت آقای احمدی نژاد با ثبات ترین دولت طی یک قرن اخیر در ایران هست که حتی من از دولت آقای رفسنجانی هم بیشتر قبولش دارم و نظر من به نظر آقای احمدی نژاد نزدیک تر است.اگر می گوید روسیه بد است، خب لابد بد است.اگر می گوید روسیه دوست ماست خب لابد دوست ماست.سیاست خارجه آقای احمدی نژاد ،بسیار خوب است و من آن را دوست دارم.”(تکبیر)اینبار که فرمان تکبیر صادر شد صداها ضعیف تر شده بود چون تا الان باید ساندیس دور سومون می رسید ولی نرسیده بود.منم چون سهمیه بابا کنارم بود و از اونا می خوردم و خطبه ها رو گوش می دادم هنوز پر توان مشغول فحش دادن به این و اون بودم با صدای بلند.با فرمان آقا فحش ها قطع شد.”و اما مسئله سالگرد انتخابات ، در 22 خرداد،من باز تاکید می کنم انتخابات ما یکی از پرشکوه ترین انتخابات جهان بود،توش 40 میلیون نفر شرکت کردند و ما رای همه رو شمردیم.حالا برخی ها می خوان سوء استفاده کنن از این شمردن و یک سری بهتون به ایران بزنند این جایز نیست.من آقای احمدی نژاد رو دوست دارم پس لابد همه ایشان رو دوست دارند و بهش رای داده اند.تقلب 1 میلیون 2 میلیون 3 میلیون … 25 میلیون 26 میلیون نه ببخشید دیگه 20 میلیون که نمی شه تقلب کرد.حالا یه عده ای می ریزن تو خیابون و می گن رای من کو آخه این که نمی شه که.من با جدیت اعلام میکنم هرکی بیاد بیرون مثل سگ می زنیمش و شایدم با گلوله قمه کشتیمش.(تکبیر)انتهای خطبه “عزیزانم عقل معیوبی دارم” (حضار زدن زیر خنده).آقا هم که دید سوتی داده زد زیر خنده و گفت “فکر کردن اینجا هم گرجستانه”(دوباره حضار زدن زیر خنده)منم خندیدم و لی راستشو بخواین نفهمیدم چرا باید می خندیدم.آقا ادامه داد “عزیزانم کلن معیوبم”(حضار زدن زیر گریه)”خرده بدنی و خرده ریشی برایم باقی مانده است،این خرده جسم هم تقدیم می کنم به صحن امام راحل،باشد که بپذیرد.شنیده ام که بعضی ها میان تو خیابون و می گویند مرگ بر خامنه ای-من اینجا اعلام می کنم از کوچکترین اهانتی نخواهم گذشت و من جانم را به این آسانی نمی دهم.”(تکبیر)آخرین تکبیرها هم خیلی کم سو به دلیل کمبود پذیرایی گفته شد و نماز رو خوندم و در آخر هم چندتا عکس یادگاری انداختم که ضمیمه کردمشون.ولی نکته جالبش این بود که بابام نیومد نماز.و نکته جالب تر این بود که اینایی که اومده بودن هم یه جوری بودن.هیچ کس به آقا توجهی نمی کرد.همه مشغول ساندیس خوردنشون بودن.بعد ها فهمیدم که تو نماز جمعه نباید خطبه خون رو به گردومون هم حساب بیاریم و به ساندیسمون برسیم.بابام هم واسه این نیومده بود که چند سال پیش عمل کرده بود و دیگه گردو نداشت!خلاصه اون روز تموم شد و ما آخرش نفهمیدیم واسه 22 خرداد ساندسی چیزی در کار هست که بریم سهمیه باتوممون رو دریافت کنیم یا نه.ولی به هر حال من که مثل سگ می ترسم برم بیرون اون روز.به ساندیسش نمی ارزه.مثل اینکه قراره اون روز سبزا بترکونن.
اینم عکسی که اونروز انداختم
بنا به گزارشها، روز گذشته در پمپ بنزين خيابان مصدق (بالاتر از سينما آفريقا)، مردمى که منتظر دريافت بنزين بودند، با مزدوران سرکوبگر درگير شدند. مردم با شعار مرگ بر خامنه اى و الله اکبر به مقابله با مزدوران رژیم پرداختند. شدت درگيرى با مزدوران بر سر بنزين به حدى بود که نيروهاى رژیم اقدام به تيراندازى هوايى کردند.
همزمان گزارش شده که جوانان خيابان سهروردی با مزدوران بسیجی که به بهانه "مزاحمین نوامیس" مردم را مورد اذیت و آزار قرار می دادند، درگیر شده اند. این درگیری هنگامی رخ داد که مزدوران بسیجی قصد پراكنده كردن جوانان را داشتند.
میرحسین موسوی |
دبی –العربیه.نت
بر اساس گزارشی که سایت کلمه وابسته به میرحسین موسوی امروز شنبه 29 – 5 – 2010 منتشرکرد نخست وزیر سابق ایران در دیدار با زندانیان سیاسی پیش از انقلاب تاکید کرده است :" نظام در حال حرکت به سمت تک صدایی است به طوری که هیچ اندیشه دیگری را تحمل نمی کند. تک صدایی خود منجر به استبداد و دیکتاتوری می شود و هیچ کس نیست که نداند اضافه بر استبداد و دیکتاتوری تک صدایی مهم ترین عامل بازدارنده توسعه است."
او افزود :" آنچه اکنون می بینیم سیاست هایی است که شفافیت و گردش آزاد اطلاعات را هدف گرفته است و تعجب آور نیست که در کشور ما مساله فساد و دروغ و خود رایی درحال گسترش است، چرا که اگر اندیشه آزاد نباشد در فضای تک صدایی این مسایل طبیعی است."
وی گفت : " اگر قرار باشد که نظام باقی بماند ولی با پر کردن زندان ها یا با زدن و گرفتن دانشجویان و کارگران مسلمان،هنرمندان و سینماگران و روزنامه نگارن آیا می توان از چنین نظامی در جهان دفاع کرد؟"
۷ خرداد ۱۳۸۹
۱
ثمینه باغچهبان زن سالخورده و دنیادیدهای است. او یکی از اعضای خانوادهای فرهیخته است که در طول نزدیک به ۱۰۰ سال به آموزش مدرن در ایران خدمت کردهاند. نمیخواهد شکوه و شکایت کند؛ اما در گفتگویی که این روزها از او منتشر شده میگوید بعد از انقلاب به من بینهایت ظلم شد و ناچار از مملکتام فرار کردم. میگویدخانواده باغچهبان را شهید کردند.
سرنوشت باغچهبانها نمونهای از آمال سیاست نظام اسلامی در مواجهه با طبقه متوسط ایران است.
طبقه متوسط ایران اصولا با مدرسه به شیوهای شگفت گره خورده است. امروز وقتی میخوانیم که تاریخ مدرسه جدید در ایران با چه دشواریها و سنگاندازیهایی روبرو بوده متعجب میشویم. با خود میگوییم آموختن الفبا به قاعده جدید چه مشکلی داشته که روحانیون را بر میآشفته است. معلمان مدرن ایران یا دربدر بودهاند مثل میرزا حسن رشدیه یا متهم به رابطه با بیگانه بودهاند مثل باغچهبان بزرگ. منطق و مرام ضدیت با طبقه متوسط، خودی بودن و به خود بسنده کردن و از بیگانه دوری جستن بوده است. طبقه متوسط برای مردمی که نمیخواستهاند سر از جهان خود بیرون کنند از جهان خارج، از دنیایی بیگانه خبر میداده است.
در کنار مدرسهسازی و رواج دادن روشهای مدرن آموزش، اعزام دانشجو به خارج نیز از دیگر شاخصههای تاریخ طبقه متوسط در ایران است. بعدها در دوره رضا شاه آموزش همگانی آمد. طبقه متوسط محصول سیاستهای آموزشی تازه و خاصه آموزش همگانی است. آرزوی مهندس و دکتر شدن و افسر و معلم شدن تا هر جا رفت دامنه طبقه متوسط را با خود گسترد.
انقلاب مشروطه ایران مقدمه ظهور این طبقه جدید بود. طبقهای که ارزشهای تازه و مدرسههای تازه و رهبران تازهای داشت و اصول کشورداریاش و نگاهاش به جهان و البته شناختاش از آن متفاوت بود. طبقه متوسط طلایهدار مدرنیسم ایرانی بود و قدرت مدرنیته در ایران با ضعف و قدرت این طبقه مربوط بوده و از حسن و عیب آن رنگ گرفته است.
انقلاب اسلامی در زمانی اتفاق افتاد که طبقه متوسط به نقطه اوج تاریخ خود رسیده بود. این نقطه اوج در یک پدیده پیکرینه میشد: کتاب. و کتاب خود محصول مدرسه بود. کتابهای انقلابی عمدتا محصول مدرسههای نو و دانشجویان جهاندیده بودند. شریعتی مثال عالی آن بود. تصور طبقه متوسط به عنوان پرتکاپوترین گروههای اجتماعی در ایران این بود که انقلاب اسلامی به گسترش ایدههای این طبقه به طبقات دیگر جامعه خاصه فرودستان میانجامد. تلاشهای بسیاری نیز از سوی رهبران طبقه متوسط یعنی روشنفکران انجام شده بود تا فرودستان را با خود همراه کنند و در این مسیر خود نیز همراهیهای بسیاری با ایشان نشان دادند. گروههای سیاسی چپ و چریکی مثال اعلای این گرایش بودند. اما فرودستانی که با کمک طبقات متوسط روی کار آمدند به زودی در مقابل ایشان قرار گرفتند.
کتاب مهمترین رسانه طبقه متوسط در ایران درست در زمان انقلاب است؛ اما پیش از آن رادیو و روزنامه و سینما نیز تجربه شده بود. رادیو و مجلات روشنفکری تا پیش از انقلاب رسانههای بسیار مهمی بودند. بعد از انقلاب کتاب شکوفایی حیرتانگیزی پیدا کرد. همزمان رسانههای دیگری یک به یک به میدان آمدند. از ویدئو و کشف مجدد سینما در کلاس و استانداردی تازه تا موسیقی کلاسیک نو. کمی بعد روزنامه در کلاس تازهای تجربه شد. و این همشهری بود تا بعدها به جامعه و توس و نشاط برسد و شرق. سپس ماهوارهها آمدند و اینترنت آمد. محور همه این رسانهها آگاهی و مدرسه و آموزش است.
اما ورود و شیوع هیچیک از این رسانههای جدید، که در هر دوره نو به نو و به نوبت وارد جامعه شدند، بدون مقاومت نبود. اینها رسانههای طبقه متوسط شهری بود. مقاومتها از سوی طبقات فرودست و محافظهکار و به نام دین و مذهب صورت میگرفت و هنوز میگیرد. منتها این طبقات تا پیش از انقلاب میدان نبردشان اجتماعی بود. بعد از انقلاب میدان نبرد سیاسی شد و با قدرت حاکم پیوند خورد. حبس و درگیری و اعدام گروههای وسیعی از روشنفکران در سالهای اول انقلاب و ترورهای بعدی در خارج کشور و سپس قتلهای زنجیرهای و بحرانسازیهای دوره خاتمی علیه شکل گرفتن هر نوع جامعه مدنی و محاکمه کرباسچی و ترور حجاریان و بستن روزنامهها نمونههایی از سیاست حذف در مقابل طبقه متوسط و حامیان آن است. اگر زمانی داشتن روزنامه و کتب ضاله کمونیستی جرم بود و باید آنها را مخفی میکردی امروز ساختن فیلم، کسی را مانند جعفر پناهی به زندان میاندازد. محوریت کتاب و فیلم و رسانه در این نبرد اجتماعی کاملا برجسته است.
با اینهمه و به رغم همه موانع سیاسی و اجتماعی چون روند رو به رشد شهرنشینی ادامه یافت و با سیاستهای دوره سازندگی و اصلاحات همراه شد، به همان نسبت طبقات بسیاری با طبقه متوسط جامعه ایران همراه شدند. موفقیت همشهری به عنوان رسانه شهراندیشی و سینما به عنوان پنجرهای رو به جهان از همین بود و دوره خاتمی به دوره اوج حضور شهرنشینان و اندیشههای مدنی در صحنه جامعه تبدیل شد. چنانکه جنبش سبز هم اساسا با ایدههای شهروندمداری طبقه متوسط ساخته شده و شورشی است بر رعیتانگاری مردم.
۲
بزرگ شدن طبقه متوسط از نظر گروه اقلیتی که هم اکنون بر مقدرات کشور مسلط شده است و چندین دهه است که با روندهای نوگرایی و نمایندگان آن ستیزه میکند، چیزی نبود که پنهان بماند. روند حذف تازهای در ابعاد بزرگ از زمان روی کار آمدن دولت نهم آغاز شده بود. موسوی در یکی از مناظرههای انتخاباتیاش گفت که روشهایی که به کنار گذاشتن طبقه متوسط جامعه بینجامد با امنیت ملی ما ناسازگار است. اما کسانی که بر سر قدرتاند در یک سال گذشته اقداماتی را که در چهار سال قبل از آن شروع کرده بودند تشدید کردهاند. اقداماتی که حذف طبقه متوسط، حبس رهبران آن، گریزاندن فعالان این طبقه به خارج مرزها، و منزوی کردن اکثریت را، که به ارزشهای طبقه متوسط دل بسته، هدف گرفته است. محور اصلی این اقدامات از نظر من همچنان آموزش و رسانه است.
نتیجه سیاستهای حاکم در ایران، قطبی کردن جامعه حول محور دین از یک سو و مدرنیته از سوی دیگر بوده است. از نظر سیاستگذاران نظام ولایی باید برکشیدن طبقات فرودست فوریت یابد، مدرنیزاسیون نظامی اولویت داشته باشد و به ایشان سپرده شود و طبقات متوسط از همه شئون موثر کنار گذاشته شوند و میدان عمل نهادهای آنها محدود شود. دانشگاه هدف اصلی بوده است. اما هر جا که نقشی از دانشگاهیان هم دارد با حمله و فشار و محدودیت روبرو ست. پیشبرد این تحول مهندسی شده به دست سرداران سپاه و لشکر بسیجی آنها سپرده شده است. بنابرین تعحبی ندارد که سردار فیروزآبادی حتی برای فرهنگستان نیز تعیین تکلیف کند و آن را عقب مانده معرفی کند (ایسنا).
من از میان خروارها گفته و خبر و سند که موید سیاست حذف و مهار طبقه متوسط است تنها به نمونههایی در حوزه کتاب و مدرسه و دانشگاه اشاره میکنم. این اشاره برای به صدا در آوردن زنگ خطر کفایت میکند.
نمایشگاه کتاب
نمایشگاه کتاب در سالهای اخیر در مصلی برگزار میشود. این فقط یک انتقال صوری نیست. مدیران نمایشگاه فعالانه میکوشند فضای نشر و کتابخوانی در ایران را به نفع دیدگاههای خود دگرگون کنند؛ مثلا با رونق کتابهای معروف به ناصر خسروی:
«من شخصا آن قدر مذهبی هستم که با کتاب مذهبی مشکلی نداشته باشم، اما اگر بگویم که نمایشگاه کتاب امسال ویترینی بود که نشان میداد کتابهای مذهبی خیلی زیاد شده، واقعیت را درست بیان نکردهام. نمایشگاه کتاب امسال ویترینی بود که نشان میداد کتابهای مذهبی ناصر خسروی خیلی خیلی زیاد شده. فکر میکردیم که ناشران ناصر خسروی در حال انقراضند، اما به مدد سیاستهای حمایتی بار دیگر این نوع نشر رونق گرفته است. همان محتواها و همان روی جلدها. کافی بود دوری در نمایشگاه میزدی تا میدیدی که این جور ناشران چقدر زیاد شدهاند و غرفههایشان چقدر بزرگتر از بقیه است و جاهایشان چقدر بهتر». ـ گزارش علی سیدآبادی در گوگلخوان
از نظر سیاستگذاران نظام ولایی باید برکشیدن طبقات فرودست فوریت یابد، مدرنیزاسیون نظامی اولویت داشته باشد و به ایشان سپرده شود و طبقات متوسط از همه شئون موثر کنار گذاشته شوند و میدان عمل نهادهای آنها محدود شود
میبینید که بحث حتی مذهب هم نیست (که قرائتهای روشنفکران دینی از آن خطرناک تلقی میشود)، نوع خاصی از مذهب است که با سبک بازاری و عامهپسند کتابهایش شناخته میشود و هیچ ربطی به هیچ امر مدرن و مدنی ندارد. این به مدیران فرهنگ در دولت کریمه احمدینژادی اطمینان خاطر میدهد. برای همین است که دبیر کمیته ارزشیابی کتاب ارشاد برای همین نمایشگاه میگوید:
تدابیری اندیشیدهایم که مردم با خیال راحت بیایند و کتاب نامناسب در نمایشگاه نباشد. کتابهایی که خلاف اعتقادات مسلمانی و شیعی مردم باشد باعث آزار آنها میشود. مردم از نظام اسلامی توقع دارند شرایطی را ایجاد کند که آنها با امنیت روانی و با امنیت خاطر بتوانند کتابهای مورد نظرشان را تهیه کنند. این در واقع کمک بزرگی است به مردم که مطمئن باشند کتابها توسط جمعی از اساتید حوزه و دانشگاه ارزیابی و ارزشیابی شدهاند. (خبرآنلاین)
از جمع کردن کتابهای متعدد از نویسندگان و روشنفکران و چهرههای محبوب طبقه متوسط و حذف آنها از نمایشگاه خبرهای مکرر در دست است. این یکی اما صراحت چشمگیری در روشن کردن نظرگاه حذفکنندگان دارد:
مدیر کمیته ناشران داخلی در زمینه ادبیات و مشخصا کتابهایی مثل آثار هوشنگ گلشیری، صادق هدایت، فروغ فرخزاد و … گفت: “… سوبسید را به چه کتابهایی باید داد؟ به کتابهایی که یک قشر خاص مخاطب دارد یا کتابهایی که مخاطب عام دارد؟ به کتابهایی که با مبنای تفکر و اندیشه اسلامی همخوانی دارد. کتابهای این دوستان که میگویید، خواندن این کتابها حداقل این است که روحیه خودباوری را از انسان دور میکند و روحیهی یأس را تزریق میکند. من اینها را مانند همان فال و کفبینی و این چیزها میبینم. (ندای سبز)
برای این دولت اقلیت، وزارت ارشاد یک وزارتخانه کلیدی است. چندان که در خود این وزارتخانه هم اگر دانشگاهیان و نیروهای حتی مذهبی با رنگ اصلاحطلبانه حضور دارند باید تسویه شوند:
وزیر ارشاد در پاسخ به یکی از دانشجویان دانشگاه امام صادق که معتقد بود «با بدنه کارشناسی وزارت ارشاد نمیتوان کار انقلابی کرد؛ چراکه این بدنه کارشناسی، بدنه دوران مهاجرانی و مسجد جامعی است»، با بیان اینکه ”جانا سخن از زبان ما میگویی” گفت: اینکه کارشناسان باید متدین، انقلابی، کارآمد و از سطح سواد بالایی برخوردار باشند، نظر ما نیز همین است … بنابراین راهی ندارد، جز اینکه یک سری نیروهای جدید متعهد را در مجموعه وارد کنیم. ساماندهی نیروی انسانی یکی از بحثهای جدی ما ست. (ایسنا)
وزیر ارشاد به این کار میگوید ساماندهی نیروی انسانی. اما در عمل اتفاقی که میافتد جایگزینی نیروهای همسو با ارزشهای طبقه متوسط است با نیروهایی که بتوانند دید اقلیت حاکم را دنبال کنند.
دانشگاه
وضع دانشگاه در سالهای اخیر با کنار گذاشتن استادان باسابقه و مستقل، جابجا کردن آنها از محل خدمت دانشگاهیشان، بازنشسته کردن زودهنگام، اخراج و بازداشت و تشویق به خروج از کشور همراه بوده است*. دولت پرولتاریای اسلامی هیچ ابایی ندارد که بگوید دانشگاه باید در اختیار نیروهای طرفدار خودش باشد. وزیر علوم رسما استادان را مخیر میکند که یا همسویی کنند یا کنار بروند:
«در دانشگاه نیازی به اساتیدی داریم که التزام به ولایت فقیه دارند. به اساتیدی که جهانبینی اسلامی را قبول ندارند و سکولاریسم را در دانشگاهها ترویج میکنند نیاز نداریم.» (فارس)
وضعیت مطلوب دانشگاهی را از چشم اقلیت حاکم میتوان در این اظهارنظر مشاور ریاست دانشگاه امیرکبیر ملاحظه کرد:
همانگونه که دیگر تهران تعیینکننده نیست و این مسئله در انتخابات ثابت شد، نخبگان هم نقش تعیینکنندگیشان را از دست دادهاند. در حال حاضر نظریهپردازها نیز الزاماً از گروه استادان دانشگاهها نیستند. (خبرانلاین)
به نظر ولایتمداران، دانشگاه صحنه مهم جنگ با غرب است؛ زیرا چنانکه سردار رحیم صفوی میگوید:
«غرب با فرهنگ لیبرال دموکراسی جنگ بزرگی را علیه اسلام به راه انداخته و آنها از بیداری اسلامی که ایران و انقلاب اسلامی را مرکزیت آن میدانند هراس دارند.»
این موضوع ظاهرا پایه فکری برخورد با دانشگاه است. اما واقعیت جز این است. دانشگاه باید مهار شود، اسلامی شود و یعنی تابع ولایت فقیه شود و دست از نوگرایی و افکار غربی بردارد. برای همین است که رهبر نظام مقدس به علوم انسانی و اجتماعی که پایه غربی دارند اعلام جنگ میدهد. آنها دانشگاه را جایی میبینند که با همه تلاشهایی که کردهاند در آن نفوذی ندارند. این است که رحیم صفوی در ادامه تحلیلاش میگوید:
«دانشگاهها امروز وضعیت خوبی ندارند، جای دلسوزان انقلاب و نخبگانی که به حضرت امام، مقام معظم رهبری و قانون اساسی وفادار باشند خالی است.» (ایلنا)
آن دیدگاهی که از وزیر ارشاد دیدیم که نشان میدهد وزارت ارشاد در حال تسویه بزرگی از نیروهای کارشناسی خود است را در دیدگاه وزیر علوم احمدینژاد هم میبینیم. این در واقع دیدگاه عمومی و مسلط و برنامهریزی شده اقلیت حاکم است که معتقد است نیروی لازم برای غلبه بر اکثریت را دارد:
«به میزان مورد نیاز افراد دلسوز در کشور داریم که بخواهیم افراد غیرهمسو با نظام را از بدنه خارج کنیم و از این اقدام خود شرمنده نخواهیم بود.» (مهر)
رفتار با دانشگاه آزاد
دانشگاه ازاد یکی از پرنفوذترین نهادهای آموزشی ایران است و به دلیل اینکه عمدتا کسانی را جذب میکند که نمیتوانند از سهمیههای مختلف دانشگاههای دولتی استفاده کنند و وارد نظام رایگان آموزش دانشگاهی شوند، بافت جمعیتی طبقه متوسط شهرنشین، که دستاش به دهانش میرسد، در آن غلبه دارد.
دولت در یک سال گذشته فشار بسیار زیادی اعمال کرده است تا کنترل این دانشگاه را از دست مدیران متمایل به مخالفان دولت درآورد و حتی از اهرم شورای عالی انقلاب فرهنگی که زیر نظر احمدینژاد است برای راندن مدیران فعلی و جایگزین کردن مدیران نزدیک به خود تلاش کرده است.
هفته نخست اردیبهشت ماه ۱۳۸۹، دولت ایران با تغییر اساسنامه دانشگاه آزاد، اختیارات هیات موسس، هیات امنا و رییس این دانشگاه را محدود کرد و نام میر حسین موسوی رهبر معترضان را از هیات موسس دانشگاه حذف کرد. در اساسنامه جدید، ترکیب اصلی هیات ادارهکننده دانشگاه را شورای عالی انقلاب فرهنگی، وزارت علوم و دفتر نمایندگی رهبر ایران در دانشگاهها تعیین میکنند. (بی بی سی)
این «ترکیب» به صورتی کاملا آشکار به سود احمدینژاد و سیاستهای حذفی او ست.
مدرسه
مدرسه هم وضع بهتری ندارد. مدرسههای جدید به خصوص تاکید فراوانی بر دیوار کشیدن بین دنیای زنانه و مردانه دارند و با تاکید آشکار میخواهند مدرسه را به محل آموزش خانهداری تبدیل کنند یا دخترها را زودتر بفرستند خانه بخت. از نظر مقامات برنامهریز برای آموزش، مدرسه مانع روال اصلی زندگی دختران است. سمیه توحیدلو جامعهشناس در وبلاگ خود اشاره میکند که در مدارس دخترانه تعداد نامزدکردهها زیاد میشود:
این نوع نگاه به زندگی که تنها هدفش میشود شوهر کردن و لاغیر، چیزی است که قرار بود با تعلیم و تربیت و با ایجاد شرایط رشد بیشتر و بهتر تغییر یابد. حالا چشممان باید هر روز به دیدن اخباری جدید روشن شود. رییس آموزش و پرورش شهر تهران به ازدواج در طول تحصیل توصیه میکند. و وزیر اسبق آموزش و پرورش نیز روال تحصیل کردن دختران را وارونه کردن روال اصلی زندگی ایشان میداند. (سمیه توحیدلو)
نظام ولایی برای اینکه مدارس را هر چه بیشتر کنترل کند و به رنگ بینش و منش خود در آورد روحانیون را در قالب طرح اسلامی کردن محیطهای آموزشی به تمام مدارس میفرستد:
طبقه متوسط حامل مدرنیته ایرانی است. پس معنای دقیق و عینی این جمله این است که پایان مبارزه نبوی و شرکا به خاک سپردن طبقه متوسط در ایران است. آنها در این مسیر حرکت میکنند. این استراتژی پنهان اقلیت برای حفظ قدرت است که به زبانهای مختلف دارد آشکار میشود
وزارت آموزش و پرورش ایران میگوید به زودی طرح “استقرار دائمی روحانیون در مدارس کشور” را اجرایی خواهد کرد. (جام جم)
آنها فکر میکنند اگر از مدرسه شروع کنند دیگر دردسرشان در دانشگاه کمتر خواهد بود. به جز تقویت ابزارهای کنترلی حتی در مهد کودکها ابزار تغییر بینادگرایانه محتوای متون درسی و در صورت لزوم حذف موضوعات مثل تاریخ شاهان یا مدارس خاص (مثل انحلال مدارس پرورش استعدادهای درخشان) نیز به کار گرفته میشود.
در واقع، «صحنه اصلی نبرد نظام آموزشی است. نظام نوین آموزشی که تقریبا با مشروطه به دنیا آمد و پهلویها بزرگش کردند و شامل آموزش و پرورش فعلی و دانشگاهها میشود و نظام آموزشی سنتی که مهمترین رکن آن حوزههای علمیه است و البته شامل مساجد و هیئتها و مراسم مذهبی هم میگردد. خروجیهای نظام نوین به لحاظ فکری مصرفکنندگان مفاهیم عمدتا غربی هستند و دستپروردگان نظام سنتی مصرفکنندگان متون قدیمی. جهانبینی این دو گروه کاملا با هم متفاوت است و هیچ کدام نتوانستهاند در ۱۰۰ سال گذشته دیگری را حذف کنند.» (+)
احمدینژادیستها اما همت گماردهاند که این ورق را به نفع خود برگردانند و طبقه متوسط درسخوانده و شهرنشین و نوگرا را حذف کنند.
این حذف صورتهای مختلف دارد و از حذف ارزشهای طبقات متوسط تا حذف امکان ارتقای اجتماعی آنها را در بر میگیرد. مهمترین مساله هم زناناند. برای همین است که آنها زنان طبقه متوسط را که نشان دادهاند حتی در اعتراضات خیابانی نیز کم نمیآورند در سطوح مختلف تعقیب میکنند. حالا فرمان مبارزه با بدحجابی را متوجه دانشگاه کردهاند تا به این بهانه زنان مخالف با حجاب اجباری را از دانشگاه حذف کنند. کمیتههای انضباطی قرار است در این مسیر فعال شوند. (مهر)
رسانههای طبقه متوسط
فهرست بالابلندی از تلاشهای همه جانبه نظام ولایی برای مهار روزنامهها و رسانهها میتوان به دست داد. همه روزنامههای رقبا باید به کوچکترین بهانه بسته شود و چنین بوده و شده است. اما مهار رسانهای طبقه متوسط فقط حوزه رسانههای مکتوب و آنلاین را در بر نمیگیرد. فیلم و سینما به روشهای مختلف تحت فشار بوده است و با انواع سیاستهای وزارتی، راه برای خودیها باز و هموار شده و بر فیلمسازان غیرخودی بسته و ناهموار شده است.
ماهوارهها در قدم بعدی حذف شدهاند و اگر روشهای سنتیتر مثل جمعآوری دیش جواب نداده است از سال گذشته پارازیت با قدرت تمام دریافت برنامه از شبکههای محبوب و آگاهیبخش طبقه متوسط را مختل ساخته است (و شبکههای تخدیرکننده البته دستنخورده باقی مانده است). اگر هزینه این کار هم از نظر مالی و هم از نظر بهداشتی بالا باشد چه باک. مساله اصلی محاصره طبقات فضول و سرکش و مهارناپذیر است.
داستان مشابهی درباره اینترنت و فیلترینگ گسترده آن با استفاده از روشهای مختلف وجود دارد. نظام ولایی در مقابل ناتوانی فنی خود و رواج روزافزون کاربران وب در ایران به انواع و اقسام قوانین تنبیهی و ساماندهیهای غیرمتعارف روی کرده و اگر لازم دانسته به حمله سایبری دست زده است.
حتی خرده رسانهای مانند پیامک هم در امان نمانده است. و قطع و وصلهای مکرر سیستم ارسال پیامک در زمانهای حساس سیاسی نشان دقت و وسواس نظام مقدس برای بستن همه راههای رسانهای و انحصار آنها به خود و پیامهای خود است.
اما باز هم بزرگترین رسانه طبقه متوسط در گزارش اعتراضاش به حذف رای و انتخاباش شایعترین و سادهترین رسانه بود: موبایل.
موبایل و ایمیل هنوز مقاومترین رسانههای طبقه متوسط شهری است.
۳
مرتضی نبوی از صاحبنظران سرای قدرت در اقلیت حاکم در تحلیل خود از اوضاع اجتماعی امروز ایران جنبشی را تشخیص میدهد که باید سرکوب شود. او این جنبش را «ضدفرهنگ» میخواند و خاستگاه آن را طبقه متوسط شهری میبیند. دانشگاه قلب این جنبش است:
«مرکز این جنبش ضدفرهنگی دانشگاههای ما هستند، بهویژه دانشگاههای تهران.» و رسانه این جنبش شبکه اینترنت است. پس در جاهایی مثل شهرهای بزرگ و دانشگاه رشد میکند چرا که «افراد دسترسی بیشتری به فضای سایبری دارند».
سیاستگذاران اقلیت و فرماندهان جنگ نرم با طبقه متوسط روشهای مختلفی را برای مهار کردن و خنثاسازی و کنار زدن و حذف اجتماعی به کار میبرند. از موازیکاری و مشابهسازی که در آن استاد شدهاند و به اول انقلاب سابقه میرساند تا وارونهسازی که در این اواخر آموختهاند.
در منطق وارونه مرتضی نبوی آنچه به دانشگاه کنونی، با وجود گذشت سی سال از انقلاب، تعلق دارد یاوه و اسباب گمراهی است. او مرکز این گمراهی را مرگ خدا در اندیشه دانشگاهیان معرفی میکند تا به علوم انسانی حمله کند. اما این خدایی که مرده است همان خدای مردمخواران است. خدایی که دروغ و تقلب و قتل و انحصار و حذف و حبس بیگناهان و تجاوز به زندانیان و شکنجه ایشان را روا میدارد. این خدای نامردمی است که مرده است. دانشگاه به چنین خدایی اعتقاد ندارد. و به دین چنان خدایی هم.
مرتضی نبوی که از اقلیت بودن خود آگاه است، ناامید از اینکه خواستههای او همهگیر شود میگوید سرمایه ما بسیج و سپاه است. او بیهیچ پردهپوشی و با پیروی از همان خدای عبوس و خشن و رعیتپرور و به استعانت این سرمایه قهر و جبر میگوید باید به مدرنیته پشت کرد. و نه تنها پشت کرد که آن را با تمام ضمایماش به خاک سپرد:
اگر ما بتوانیم با خون دل خوردن و سرمایهگذاری کردن، از این میدان مبارزه، پیروز بیرون بیاییم، میتوانیم بگوییم که انشاءالله مدرنیته را با تمام ظرفیتهای نظامی، اقتصادی و رسانهای آن به خاک خواهیم سپرد. (جوان انلاین)
طبقه متوسط حامل مدرنیته ایرانی است. پس معنای دقیق و عینی این جمله این است که پایان مبارزه نبوی و شرکا به خاک سپردن طبقه متوسط در ایران است. آنها در این مسیر حرکت میکنند. این استراتژی پنهان اقلیت برای حفظ قدرت است که به زبانهای مختلف دارد آشکار میشود.
———————————————-
* هدایت نیروهای دردسرساز به بیرون مرزها از سیاستهای عمومی نظام ولایی است. جعفر پناهی تازهترین نمونه از زندانیان پرآوازه سیاسی در ایران در این ویدئو از قول یکی از مقامات اطلاعاتی میگوید: «به من گفتند چرا تو در ایران ماندهای؟ برو بیرون و آنجا فیلم بساز!» (این فیلم را که به افتخار پناهی ساخته شده در یوتیوبببینید)
با کشیدن یک روکش فلزی اطراف ال ان بی از شر پارازیت نجات پیدا می کنید و هزینه های هنگفت سپاه نقش بر آب می شود. رسانا های فلزی عایق الکترومغناطیس هستند و از این خاصیت می توان برای عایق کردن ال ان بی از امواج پارازیت استفاده کرد یادتان باشد هرچه رسانایی بالاتر باشد قدرت عایق سازی بالاتر
تاریخ خبر: پنجشنبه 6 خرداد 1389 - کدخبر: 65322 | |
خمینی چه گفت ، خمینی چه کرد ؟ | |
خمینی چه گفت ، خمینی چه کرد ؟درباره دانشگاههاقبل از به قدرت خزیدنلطفا به تاریخ ها توجه داشته باشید!" اگر دانشگاه ما یک دانشگاه صحیحی بود جوانهای ما را که در دانشگاه میخواهند حرف بزنند خفه نمیکردند. دانشگاهی که بر آن حکومت کنند دانشگاه نمیشود. محیط علم باید آزاد باشد "( نجف ۶ مهر ۱۳۵۶ )" دانشگاه که مرکز علم و سازنده آینده ملت است تعطیل است . نمیگذارند کارش را بکند. میریزند توی آن، زن و مردش را میزنند، زخمی می کنند یا میگیرند و میبرند در حبس ها. دانشجو را کتک میزنند و میکشند. "( در دیدار با گروهی از ایرانیان مقیم اروپا – نوفل لوشاتو ، ۲۰ مهر ۱۳۵۷ )" اساتید دانشگاه نمی توانند آنطور که میخواهند به کار خودشان ادامه بدهند. دانشجویان دانشگاه ها هم نمی توانند به کار خودشان آنطور که می خواهند ادامه بدهند. دولت برای تحمیل قدرت خودش تشبث می کند به یک عده چماق بدست. هرگونه آزادی را از دانشجویان گرفته اند. "( در دیدار با گروهی از ایرانیان مقیم اروپا – نوفل لوشاتو ، ۲ آبان ۱۳۵۷ )" مدارس ما غالبا ً نیمه تعطیل هستند یا تعطیل. وقتی هم که اشتغال داشته باشند دستور این است که آزادی کلام و آزادی اظهار عقیده در آنها وجود نداشته باشد و رجال روشنفکر در آنها فعالیتی نکنند. "( در مصاحبه با تلویزیون فرانسه – پاریس – ۶ آبان ۱۳۵۷ )من قبل از هر چیز تشكر می كنم از آقایان اساتید و دانشجویان كه تشریف آوردند و ما با هم مواجه شدیم . مع الاسف در این دوران گذشته وضع را طوری كرده بودند كه بین ما و دانشگاه ، و همه دانشگاهها جدایی انداخته بودند و لهذا در این مدتهای طولانی،ما با این وجوه كریمه مواجه نشده بودیم . و حالا تقریبا اول امر است و من امیدوارم كه تا آخر،رابطه بین روحانیت و دانشگاه ، كه آن هم روحانیت است ، برقرار باشد .مكان : تهران ، مدرسه علویموضوع : توطئه و تبلیغات اجانبحضار : استادان دانشگاه ابوریحان و جمعی از پرسنل نیروی هوایی(اظهارات خمینی در تاریخ ۲۷ بهمن ۱۳۵۷)فرهنگ ميتواند حل عقده ها را بكند. اگر فرهنگ، يك فرهنگي شد كه انسان بار آورد، متعهد بار آورد، معتقد به يك ماورا بار آورد، معتقد به اينكه اگر اين از ديگري باشد اين مسئوليت دارد، اگر اين دزدي باشد مسئوليت دارد، آنكه اعتقاد به اين معنا دارد و ايمان دارد به يك پرده ماوراي اين عالم، آن است كه ميتواند مملكت حفظ بكند؛ اينها كه به فرهنگ حمله كردند، به مدارس قديمه حمله كردند، به دانشگاهها حمله كردند ـ حمله باطني يا ظاهري ـ اينها ميخواهند نگذارند از دانشگاه آدم بيرون بيايد، از مدارس قديمه انسان پيدا بشود. و لهذا جلوي فرهنگ ما را محكم گرفتند كه پيش نرويم. براي اينكه اگر چنانچه از فرهنگ كساني كه بعد مقدرات مملكت دست آنهاست، از فرهنگ يك اشخاص متعهد و صحيح، بيرون بيايند، كلاه آنها پس معركه است.«صحيفة خمینی- ج ۷/ ص ۴۳۲»* * *بعد از به قدرت خزیدن" ریشه تمام مصیبت هایی که تا کنون برای بشر پیش آمده از دانشگاه ها بوده است. از این تخصص های دانشگاهی بوده است. تمام فساد هایی که در ملت ها پیدا شده از حوزه های علمیه ای بوده است که از نظر شرعی متعهد نبوده اند. همه مصیبت هایی که در دنیا پیدا شده از متفکرین و متخصصین دانشگاه ها بوده است. کشور ما را هم همین دانشگاه ها به دامن ابرقدرت ها کشاندند. حالا شما می نشینید و می نویسید که چرا دانشگاه تعطیل است؟ اگر به اسلام علاقه دارید بدانید که خطر دانشگاه از خطر بمب خوشه ای بالاتر است. "( در دیدار با اعضای دفتر تحکیم وحدت حوزه دانشگاه –۲۷ آذر ۱۳۵۹ )" ما هر چه میکشیم از این طبقه ای است که ادعا می کنند دانشگاه رفته ایم و روشنفکریم و حقوقدانیم ، هر چه ما میکشیم از اینهاست. "( قم – ۱ مرداد ۱۳۵۸ )" منافقین هی می گویند مغزها دارند فرار می کنند. به جهنم که فرار می کنند ، این دانشگاه رفته ها ، اینها که همه اش دم از علم و تمدن غرب میزنند بگذارید بروند. ما این علم و دانش غرب را نمی خواهیم. اگر شما هم می دانید که در اینجا جایتان نیست فرار کنید. راهتان باز است. "( جماران –۸آبان ۱۳۵۸ )" ما دانشگاهی را که شعارش این باشد که میخواهیم ایران متمدن و آباد داشته باشیم و رو به تمدن بزرگ برویم نمیخواهیم. "( در دیدار با نمایندگان مجلس – جماران – ۶ خرداد ۱۳۶۰ )" امیدوارم احساس کرده باشید که همه دردهای ایران از دانشگاه ها شروع شده است. "( در دیدار با وزیر و معاونان وزارت فرهنگ و آموزش عالی – ۲۷ فروردین۱۳۶۴ )” در نیم قرن اخیر آنچه به ایران و اسلام ضربه مهلک زده است قسمت عمده اش از دانشگاه ها بوده است. "( از وصیت نامه خمینی )از دانشگاه است كه مي تواند يك ملتي به تباهي كشيده بشود. اين دانشگاه و تربيت دانشگاهي است كه جوان هاي ما را يا طرف غرب مي كشد يا طرف شرق مي كشد و آنها را از خودشان تهي مي كند و وجهه آنها را متوجه به غرب و شرق مي كند ، تا اين كه غلبه كند و تمام جهات ايران را و شرق را و تمام بلاد مسلمين را از بين ببرد يا غرب غلبه كند و همه فرهنگ و چيزهاي ديگري را از ما بگيرند و به جاي آن يك مغز شرقي يا يك مغز غربي بنشانند و ملت ما را به تباهي بكشندبيانات خميني در ديدار با اعضاي ستاد انقلاب فرهنگي (۲۳-۳- ۱۳۶۰ )فیلم ،وعده های حیله گرانه خمینی در اول انقلاب آزادی مطبوعات مجانیhttp://www.youtube.com/watch?v=GZ2kWDtVlaY&feature=relatedفیلم ، دروغ های خمینی و احمدی نژادhttp://www.youtube.com/watch?v=3FO0AqM7vdY&feature=related | |
مجموعه ای قابل دسترسی از راهبردها و توصیف ابزارها جهت پشت سر گذاشتن فیلترهای
مسدود کننده محتوای اینترنت. این مجموعه به ویژه برای کاربر غیر تکنیکی، نقطه مناسبی
جهت آغاز یادگیری در مورد گزینه گذر از فیلتر و محدودیت است.
راهنمایی دور زدن سانسور در اینترنت
نسخه کامل پی دی اف برای دانلود
سیتیزن لب (The Citizen Lab)
سانسور اینترنت و یا فیلترینگ مطالب در سراسر دنیا به مسالهای مهم تبدیل شده است. پیشتر تصور بر این بود که دولتها قادر به کنترل ارتباطات اینترنتی نیستند، بر اساس تحقیقات موسسهی «طرح شبکهی باز»((http://opennet.net / OpenNet Initiativeبیش از 25 کشور جهان هم اکنون به سانسور اینترنت میپردازند. در کشورهایی که دارای سیاستهای فیلترینگ فراگیر اینترنت هستند،دیده شده کهاز دسترسی افراد به تارنماهای سازمانهای حقوق بشر، اخبار، وبلاگها، سرویسهای وب که وضعیت دولت وقت را به چالش میکشند و یا تهدیدکننده یا نامطلوب تلقی میشوند جلوگیری به عمل آمده است. در دیگر کشورها، دسترسی به طبقهبندی خاصی از مطالب یا دسترسی به وبسایتهای سرویسهای شبکهای خاصی که مقارن با وقایع استراتژیک مثل انتخابات و یا تظاهرات عمومی فعال هستند، مسدود میشود. برخی دولتها قوانین فیلترینگ اینترنت را تصویب میکنند و برخی دیگر این کار را بدون شفافیت و بدون پاسخگویی به عموم انجام میدهند. اکثر دولتها محتوی اطلاعات مسدود شده را افشا نمیکند و برای شهروندان یا منتشرکنندگان مطالب به ندرت مکانیزمی برای بررسی یا شکایت وجود دارد. مزید بر این مشکل، استفاده از نرمافزارهای فیلترینگ تجاری است که بعضاً به دلیل طبقهبندی نادرست، فیلترینگ را بیش از حد لازم انجام می دهند. فیلترهای تجاری دسترسی به فهرستهای طبقهبندی شده از وبسایتهایی را مسدود میکنند که به منظور حفظ حقوق مالک یا مشتریان سری نگه داشته میشوند. در نتیجه، شرکتهای خصوصی غیرمسئول در فضاهای سیاسی که در آنها عموم نادیده گرفته شده و پاسخگویی وجود ندارد قوانین سانسور را تعیین میکنند. به عنوان مثال در برمه، تونس، یمن، عربستان سعودی و ایران از نرمافزار فیلترینگ تجاری استفاده میشود.
هدف این کتابراهنما معرفی «تکنولوژیهای ترفند» به منظور مقابله با سانسورهای اینترنتی به کاربران غیرحرفهای و کمک به آنها جهت انتخاب این ترفندهاست به طوری که نیاز آنها به بهترین نحو برآورده شود.
پروژهای از موسسهی Civisec
سیتیزن لب (The Citizen Lab)
دانشگاه تورنتو
سپتامبر 2007
مرکز «سیتیزن لب» از اقدام «خانهی آزادی» (www.freedomhouse.org) در ترجمه این کتاب راهنما به فارسی سپاسگزار است.
----------------------------------------------------------------------
فرهنگ واژهها
تکنولوژیهای ترفند در اینترنت
تکنولوژیهای ترفند، ابزار، نرمافزار و یا روشهایی هستند که برای دور زدن فیلترینگ اینترنتی مورد استفاده قرار میگیرند. ممکن است این روشها به پیچیدگی یک برنامهی کامپیوتری و یا به سادگی برداشتن چند قدم و دنبال کردن چند مرحلهی نسبتاً ساده باشند، مثل دسترسی به یک وب سایت ممنوع از طریق صفحات ذخیره شده در حافظهی نهان (Cache) یک موتور جستوجو به جای دسترسی مستقیم به آن.